دکتر فردوس حاجیان جانباز شیمیایی عملیات والفجر هشت و دکترای تخصصی تیاتر هنرهای زیبا با ۲۵ نفر از جوانان نسل امروز بدون کمترین امکانات و فقدان سالن تمرین و لوازم صحنه و لباس برای بازیگران و در واقع امکانات زیر صفر نمایش «شهر سوخته بخش طبی چهار» را که روایت جانسوز جانبازان شیمیایی است به صحنه می آورد.
دکتر حاجیان در گفت‌وگوی مفصل با سایت خبرآنلاین تمام حرف هایش را بیان کرد:

***

شهید نعمت الله ملیحی جانباز شیمیایی که شیمیایی نایژک های ریه اش را سوراخ سوراخ کرده بود در **آغوش من و برادرانش و در کنار پرستاران شجاع بخش طبی چهار به شهادت رسید در حالی که قدرت *حرف زدن نداشت بر سربرگ کاغذهای بیمارستان می نوشت :
تا اینکه در اخرین کاغذهایی که به او دادم نوشت :
آب نیست! جگرم سوخت!
تب دارم پارچه بیاورید
من ویران شده بودم کاغذ را دست به دست می چرخاندیم اما دکتر انارکی میگفت آب برایش ضرر دارد مالک بهمن اسفندیار جلوی چشمان خودم روی تخت شهید شدند
سال ۶۴ ما را مستقیم از عملیات والفجر هشت به بیمارستان امام تهران بخش طبی چهار اوردند به دلیل شرایط خاص ان روزها قطره آتروپین در چشم و عوارض شیمیایی من دوست همسنگرم را نشناختم او با ایما و اشاره مرا به سوی خود خواند صدای خس خس نفس هایش تا چند اتاق میرفت از او پرسدم کیستی با صدای گرفته گفت؛ نعمت؛ بازهم نشناختم تا اینکه با انگشت سبابه بر روی کف دست نوشت: نعمت ملیحی.
من چشمم تار می دید چند بار نوشت نزدیک شدم تا اینکه شناختم آن لحظه بود که ویرانی من صدچندان شد . نعمت از آن لحظه فضای بخش را منقلب کرده بود من پس از ترخیص از بیمارستان خاطرات را دونه به پونه به یاد آوردم و نوشتم در ۳۶ سال مدام در این فکر بودم که چگونه می توان آب نیست! جگرم سوخت… را به تصویر کشاند به موازت آن در پایان نامه فوق لیسانس از آرش کمانگیز نوشتم تا این که پیوند هرمنوتیک و تاویلی بین ارش و ارش های زمان را پیدا کردم و در کنار این روایت کلان روایت دیگری شکل گرفت و ان نقش زنان بود زنانی که در تاریخ ایران به ویژه هشت ساله جنگ تحمیلی و دفاع مقدس ارش های فراوانی را پرورش دادند که یکی نعمت ویکی مالک و اسفند و بهمن بودند اگر قرار است تیری از کمان ارش رها شود باید همین جا بخش طبی چهار مجروحین شبمیایی باشد و …
اکنون ۱۱ بهمن ۱۴۰۰ است و من هم با این شرایط جسمی بی هیچ امکاناتی با حضور دستیارانم با گروهی ۲۵ نفره در حال تمرین از روی واتساپ هستم تا به تهران برسم.
بنیاد حفظ اثار و ارزش های دفاع مقدس که همه ساله از اینگونه کارها حمایت می‌کرد امسال اعلام کرد پول نداریم و نمی‌توانیم امسال در جشنواره حضور یابیم.
دبیر محترم جشنواره هم که خود از اهالی تیاتر و فرد زحمتکشی است او هم نتوانست تا این لحظه پول چای گروه را پرداخت کند. پس نگاه کنید کار فرهنگی آن هم برای دفاع مقدس هیچ حمایت نمی‌شود.
من گله کردم از خیلی ها گله کردم. که وقتی شعار می دهیم کار فرهنگی شود چه کاری فرهنگی تر از این که تایید هم شد و قرار است در جشنواره تباتر فجر اجرا شود.
نسل جوان نشان داد که می شود روی دیوارشان یادگاری نوشت حرف برف است و آفتاب آب میکند حرف را ، حرفی نزنیم که نتوانیم و یا نخواهیم عمل کنیم خیلی ها قپل دادند عمل نکردند.
در این وضعیت طاعون و مشکلات اقتصادی ما مصمم هستیم این کار را به روی صحنه ببریم.
قرار ما ۱۹ بهمن سالن تیاتر چهار سو محوطه اصلی تیاتر شهر تهران از ساعت ۵ دو اجرا
دوستان زودتر تشریف بیاورند تا به خاطر کمبود جا شرمنده نشویم…

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *