دیدگاه نخست / حافظ و رِندی
اصغر دادبه | چهره ماندگار ادبیات عرفانی
«رند» از موادی است که حافظ هم از آن استفاده کرده است؛ اما وقتی این اصطلاح را به جهانبینی خود میبرد، حکایت دیگری از آن میسازد و آن را تبدیل به عنوانی برای یک مکتب میکند.
حافظ هرچه هست، متفاوت است با دیگران. چیزی در حرکت او هست که در حرکت دیگران نیست. حتی در حرکت مولوی هم نیست. رندی در حافظ به یک مکتب تبدیل میشود و مهمترین اصطلاح او میشود؛ اما در دیگران «رندی» فقط یک اصطلاح است.
حافظ نظام فکری خود را با این اصطلاح میسازد و هر کاری که انجام میدهد، با این عنوان میکند. معنی «مکتب» هم جز این نیست که اصول مشترکی است که کسی (یا کسانی) آن اصول را قبول دارند و حرفهایی هم که میزنند، به نوعی با آن اصول ارتباط دارد و بیرون از آن نیست. برای همین است که میگوییم مکتب حافظ مکتب رندی است. حافظ از مکتب و دادههای عرفانیِ عشق بسیار استفاده کرده است. اما سنتزی که بار آورده یک چیز دیگری است که اسم آن را باید «مکتب رندی» گذاشت.
اگر مجموعه دیوان حافظ را بخواهیم تفسیر کنیم تا بدانیم چند نوع شعر (به لحاظ محتوا) در این دیوان هست، با ۱۰ درصد و یک ۹۰ درصد برمیخوریم. آن ۱۰ درصد هم دو شاخه پیدا میکند: یک شاخۀ آن غزلهای کاملا عرفانی است که هیچ کس در اینکه آنها بیانگر آرای رایج عرفانی است، تردید ندارد؛ مثل: «دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند»، یا «در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد»، یا «ای بی خبر بکوش تا صاحب خبر شوی». کل اینها ۱۰تا ۱۵ غزل بیشتر نخواهد بود.
از اینها کمتر غزل هایی است مثل: «زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم» که اسم اینها را میتوانید «شاخههای عاشقانه» بگذارید. جمع اینها ۱۰ درصد میشود. آن ۹۰ درصد دیگر مانیفست رندی حافظ است. آنچه حافظ را حافظ کرده، همان ۹۰ درصد است؛ مثل غزلهای: «در نظربازی ما بی خبران حیرانند». این شاخه اکثریت را باید «رندانهها» نامید. ابهام و ایهام و طنزی که در غزلهای حافظ هست، مربوط به همین رندانههاست.
از مجموع این حرف ها میتوان به این نتیجه رسید که رند در حوزۀ سبک خراسانی کاربرد لغوی و منفی داشته است؛ آنگاه تحول پیدا میکند و تبدیل به اصطلاح میشود و در بستر شعر عرفانی قرار میگیرد. در این بستر یک اتفاق مهم میافتد و آن چنین است که تبدیل میشود به عنوانی برای چیزی که در حد انسان کامل (یا کمال انسانی) و گاه خود انسان کامل است. این موادی است که حافظ هم از آن استفاده کرده است؛ اما وقتی این اصطلاح را به جهانبینی خود میبرد، حکایت دیگری از آن میسازد و آن را تبدیل به عنوانی برای یک مکتب میکند.
دیدگاه دوم / نقش «حافظ شیرازی» در استواری زبان و ادب فارسی
محمود شالویی | رییس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی
«حافظ» به همان اندازه برای مخاطبان غیرفارسی زبان جذابیت دارد که برای فارسیزبانان؛ مخاطبان غیرفارسی، چنانچه شعر حافظ را دریابند و بفهمند، شیفته و شیوای آن میشوند.
«حافظ» در میان مفاخر و شاعران از چنان جذابیتی برخوردار است که اگر شعر، دانش و اندیشه او به درستی تبیین و توضیح داده شود؛ و برنامههای فرهنگی و هنری متنوعی در هم آمیخته شود و ارائه مناسبی از آن صورت بگیرد، میتواند موجبات جذب همه اقشار جامعه به خصوص طبقه جوان و نوجوان را به شعر و اندیشه او فراهم آورد و در استحکام و استواری زبان و ادب فارسی نقش مهم و موثری ایفا کند.
«حافظ» به همان اندازه برای مخاطبان غیرفارسی زبان جذابیت دارد که برای فارسیزبانان؛ مخاطبان غیرفارسی، چنانچه شعر حافظ را دریابند و بفهمند، شیفته و شیوای آن میشوند. زمانی که در یوگسلاوی سابق و کشورهای منطقه بالکان رایزن فرهنگی بودم، برخی از اشعار حافظ را به زبان صربی و خط سیریلیک برگرداندیم که مورد توجه علاقهمندان به شعر و ادب قرار گرفت.
اطمینان دارم که اگر بتوانیم از اهرمهای مناسب و ابزارهای روز برای معرفی حافظ در سطح جهانی استفاده کنیم، اشعار وی مورد استقبال فراوانی قرار خواهد گرفت. نسل امروز در دنیا به ویژه جوانان و نوجوانان در هر نقطه جغرافیایی که باشند، علاقهمند به شعر و ادبی فرهنگ ایرانی هستند و مهم این است که ما بتوانیم این اندیشه را به خوبی به آنان انتقال دهیم.
تجربه من برای برگردان برخی از اشعار حافظ این بود که تعدادی از مترجمان و ادیبان صرب را دعوت کردیم تا برای ترجمه دیوان حافظ با ما همکاری کنند. سعی کردیم با تجربهای که به دست آوردیم، «حافظ» را متناسب با شرایط ذهنی آنها، به زبانی که قابلیت فهم و درک برای آنها داشته باشد، معرفی کنیم. بعد از یکی از شاعران برجسته صرب خواستیم تا این ترجمه را موزون کند؛ تا مورد التفات بیشتر قرار بگیرد.
«حافظ» ظرافت هایی را در زبان با شعر آمیخته است که وقتی آن ها را از شعرش بگیرید، لطافت از شعر او گرفته میشود و بیشتر بار معنایی آن باقی میماند. این معنا میتواند برای مخاطبی آشنا باشد که با همه این واژگان ارتباط نزدیک برقرار کند وشرایط، فضا و محیط را به خوبی بشناسد. برای مثال کسی که میخواهد شعر حافظ را به خوبی درک کند باید با قرآن و حکمت آشنا باشد؛ همچنین باید با فلسفه، کلام، محیط، فضای شیراز و تاریخ ایران آشنایی داشته باشد، زیرا همه اینها به هم گره خورده اند و شعر حافظ محصولی از این گره خوردگی است که با لطافت و ظرافت او پیوند خورده است.
با توجه به اینکه زبان فارسی ریشه در فرهنگ و تمدن ایران دارد و متقابلا فرهنگ و تمدن ایران با زبان فارسی وابستگی و دلبستگی بسیار دارد، چنانچه زبان فارسی در معرض تهدید قرار بگیرد فرهنگ ایران نیز در معرض تهدید قرار میگیرد. در نتیجه برای محافظت از فرهنگ، ادب، تاریخ و تمدن لازم است تا مفاخر را پاس بداریم و برنامههای متعددی متناسب با شرایط زمانی برای آنها برگزار کنیم. در این راستا برای معرفی و شناسایی مفاخر و مشاهیر به طبقات مختلف جامعه، اقدامات هنرمندانهای داشته باشیم، اقداماتی که به زبان روز باشد و با ذهن و ضمیر مخاطبان ارتباط مشفقانه و صمیمانهای را برقرار کند. باید از همه ابزارهای موجود مانند فضای مجازی و ابزارهای هنری و ادبی و رویکردهای امروز به شعر و ادب بهره جوییم. عموم مردم، جوانها و نوجوانها میتوانند در قالب برگزاری پویشهایی در اینگونه برنامهها حضور فعالی داشته باشند. به یقین یکی از این مفاخر و مشاهیر خواجه حافظ شیرازی است.
منبع: ایرنا
عکس مزار حافظ از آرشیو بانیفیلم (بهراد داودی)
بدون دیدگاه