یادداشت
جمشید پوراحمد
پسر کو ندارد نشان از پدر
تو بیگانه خوانش مخوانش پسر…
در سینمای ایران و طی سالها، تا کنون هنرمندی آرامتر، نجیبتر و افتادهتر از فرامرزقریبیان ندیدهام.
بازیگری که نجابت در بازی و زندگیاش موج میزند. قریبیان در نیم قرن گذشته هرچه بارورتر شده، به همان اندازه بر دامنه افتادگیاش نیز افزوده و چون درختی پربار، سر به زیرتر شده است.
بازیهای نجیبانه فرامرز قریبیان در ایفای نقش در فیلمهای «گوزنها»، «خاک»، «آوار» و انبوهی از حضورهای سینماییاش همچنان بخشی از خاطرات دوستداران سینما را تشکیل میدهد.
فرامرز قریبیان مرا یاد یک روستای کاملا رویایی در طبس میاندازد؛ روستای ازمیغان. (محلیها به آن ازمغون میگویند) پروردگار عالم و صاحب راز، نمود قدرتش را در این روستا به نمایش گذاشته؛ بالا دست روستا، نخلستان است و بعد از نخلستان، باغهای میوه هستند که خودنمایی و عرضاندام میکنند، با مزههای بینظیر محصولاتش. اما حیرتانگیز و باورنکردنی این است که در پائین دست همین روستا، یک شالیزار هم وجود دارد. آرزو میکنم برای یکبار هم که شده، برنج ازمیغان را میل بفرمائید!
به نظرم زمین شخصیت فرامرز قریبیان این هنرمند از هر نطر ویژه با زمین سازگار، متفاوت، پربار و پربرکت ازمیغان به یک اندازه ارزشمند هستند، اما…
چندی پیش آقای سام قریبیان در یکی از برنامههای آبکی تلویزیون با مجری بسیار ضعیف و ناتوانش حضور داشت!
ادعایهای سام قریبیان در مورد خودش در این برنامه آنچنان بیاساس بود که دستگاه گیرنده تلویزیون، با دیدن حال پریشانم، خود به خود خاموش شد!
نمیدانم این همه ادعا از کجا آمده؟! بابت کدام جایزه؟! کدام بازی چشمگیر؟!
بنده به عنوان پیر صحنه در کنار بزرگان تئاتر و سینما، بازی را میشناسم و از سام قریبیان چندین کار خواسته و ناخواسته را دیدهام. او در تمام نقشهایش در یک مدیوم و قاب بازی میکند چون که شناختی از مقوله بازی ندارد. او دوراز حس و انعطاف، ایفای نقش میکند!
تنها اعتبار و امتیازی که میتوان در عرصه بازیگری برای سام قائل بود این است که او فرزند هنرمند بزرگ فرامرز قریبیان است و دیگر هیچ.
سام قریبیان در یک پروژهای به کارگردانی آقای محمدرضا ورزی بازی میکرد، (کاش میدانستیم چند دانگ مالکیت تلویزیون به نام آقای ورزی و چند دانگ به نام آقای داود میرباقری است!) عوامل فیلمبرداری که شامل هنروران دلسوخته، تحصیلکرده و اجبارپیشگان بودند، هر روز صبح ساعت هفت طبق آفیش، آماده سر صحنه آماده بودند و منتظر تا این اسطوره(!) ساعت یازده تشریففرما شوند و بعد از میل کردن صبحانه و کشیدن سیگار و احوالپرسی… جلوی دوربین بروند!
گفته میشود کلودیا کاردیناله بازیگر بزرگ سینمای ایتالیا که روزگاری از زیباترین، جذابترین، پرکارترین بود، در بیش از پنجاه سال فعالیتش در سینما، یکی از اسطورهای سینمای اروپا و آمریکا به حساب میآمد در طول دوران بازیگریاش در پروژهای، فقط چهار دقیقه دیر سرصحنه میرسد اما بابت این تاخیرش، چهار بار از عوامل پروژه رسماً عذرخواهی میکند.
نمیدانم چرا جایگاه رسم و رسوم حرفهای و فرهنگی در دنیای هنرپیشگی ایران تا این اندازه سقوط کرده و از بین رفته است و اینکه چرا بیهنری در کشور ما به یک فصیلت و یک امتیاز تندیل شده!
داستین هافمن ابرمرد تاریخ سینما با دریافت چندین جایزه اسکار بعد از بازی در فیلم «پاپیون»، به اتفاق استیو مککوئین در یک برنامه تلویزیونی شرکت میکنند، هافمن فقط دو سوال را پاسخ میدهد و الباقی سوالها را بیجواب میگذارد؛ وقتی دلیلش را از او میپرسند، میگوید: در حضور استاد (استیومک کوئین) سخنوری حماقت محض است!
شما فکر میکنید که امثال آقای سام قریبیان نوعی، چه طلبی از دنیای بازیگری و بینندگان تلویزیون دارند؟!
مطلبی میخواندم به این عنوان تکنیک استفراغ روانی چیست؟!
در آن مقاله پیشنهاد شده بود برای زدودن احساسات ناخوشایند و افکار منفی از تکنیک «استفراغ روانی» استفاده کنید: احساسی که این روزها اکثر بینندگان تلویزیون به جهت دیدن فیلم و سریال و… شدیدا دارند!
در مقاله توصیه شده بود برای «استفراغ روانی» بهترین زمان صبح بعد از خواب یا شب قبل از خواب است. این کار باید حتما در تنهایی و با تمرکز زیاد انجام شود. از قلم و کاغذ واقعی استفاده نمائید. هرچه به ذهنتان میرسد بنویسید، بدون هیچ ترتیب و آدابی. خود را سانسور نکنید و نترسید، اولین بار ممکن است پریشان شوید ولی با تکرار آن، حالتان از دیدن برنامههای غیرقابل تحمل تلویزیون به شدت خوب میشود…!
باور بفرمایید مفید و کارساز است!
بدون دیدگاه