بانیفیلم: در پی انتشار یادداشت جمشید پوراحمد که مطالبی را در باره فیلمساز و هنرمند قدیمی سینمای ایران، سعید مطلبی عنوان شده بود، از سوی این کارگردان قدیمی توضیحی برای بانیفیلم ارسال شد که عیناً در پی میآید:
***
* سعید مطلبی
جناب آقاى داودى عزيزم
در شرايط بيمارى و هزار كم و كاست و نگرانى و چشم به دهان دكتر داشتن، تنها چيزى كه انسان را اميدوار نگه ميدارد اينست كه بفهمد، در اين روزگار آخرالزمانى، هنوز در ياد دوستان ديرين هست و اين يادآورىها گاه به اندازه چندين دعا در برپا ايستادن و ماندن اثرگذار.
يادداشت هنرمند گرامى آقاى جمشيد پوراحمد براى من چنين تحفهاى بود. با تشكر از اين عزيز و از آنجا كه اين يادداشت بر شخص ديگرى جز من هم ناظر بود، توضيحاتى را حداقل، براى ثبت در تاريخ سينماى ديروز تقديم ميدارم.
آقاى جلال مهربان. يكى از شريفترين و مخلصترين آدمهايى است كه من در سينما شناختهام . محبت او به من تا آخرين ديدارى كه توفيق ديدارش را داشتم باقى بود و ارادت من هم به ايشان به همچنين و تا امروز باقى است.
حقيقت اينكه در فيلم «عاصى» عليرغم اصرار تهيه كننده و بازيگران، من به دليل تعهد و قرارداد با تهيه كننده ديگرى، اصلاً برايم مقدور نبود كه مسئوليت قبول كنم تا شبى كه قرار بود فردايش به تهران بيايم، خود آقاى مهربان به اطاقم آمدند و مصرانه خواستند كه كمك كنم تا اين فيلم ساخته شود و گروه يكصد و چند نفرى كه در يكى از دهات اصفهان بلاتكليف مانده بودند مجبور به بازگشت به تهران نشوند. و اگر خواست مصرانه آقاى مهربان نبود من نه به تقاضاى تهيهكننده و نه به درخواست بازيگران فيلم، امكان نداشت كه در اصفهان بمانم و فيلم «عاصى» را بسازم.
و اما آنچه كه باعث شده بود جلال مهربان از ساخت فيلم كناره بگيرد، نه عدم شايستگى او، كه وضعيت حاكم بر سينماى آن روز بود كه متاسفانه امروز هم كم وبيش بر سينما حاكم است.
آقاى مهربان براى فيلمبردارى فيلم «عاصى» با يكى از بهترين فيلمبرداران آن روز سينما كار ميكرد كه متاسفانه سواد و دانش سينمايى او باعث شده بود يك كارگردان تازهكار و نجيب و افتاده مثل جلال مهربان را اصلا محل اعتناء قرار ندهد و همين اختلاف باعث شده بود فيلم «عاصى» شروع نشده، متوقف شود. خواسته آن فيلمبردار اين بود كه خودش به عنوان كارگردان فيلم را ادامه دهد كه اين موضوع هم با مخالفت بازيگران فيلم مواجه شده بود و در نتيجه بيش از صدنفر از عوامل در يك ده كه حتى محل اسكان براى اين عده نداشت، بلاتكليف بمانند. كنار رفتن جلال مهربان به خاطر اين بود كه نسبت به اين عده و سرمايه تهيهكننده و سرنوشت فيلم، احساس مسئوليت ميكرد و دغدغه تمام شدن كارى را داشت كه آغازش كرده بود.
حتى امروز هم باور ندارم كنار كشيدن جلال مهربان به خاطر سنگينى و سختى كار بود و چه بسا اگر آن فيلمبردار (كه امروز ديگر در اين دنيا نيست) كمى حرفهاىتر و مهربانانهتر با جلال مهربان سلوك كرده بود، خود او ميتوانست فيلم «عاصى» را حتى بهتر از آن كه من ساختم، بسازد.
«عاصى» فيلم سختى بود و شرايط ساخت آن هم بس دشوار اما نه آن گونه كه جلال مهربان نتواند به انجام برساندش.
دوست ندارم سنگينى حقيقت ناگفتهاى را به دل و دوش بكشم و با تشكر مجدد از شما و آقاى پوراحمد به تقديم اين توضيح مديونم.
بدون دیدگاه