فرانسوی‌ها ضرب المثلی دارند که به ظاهر و باطن چیزها مربوط می‌شود. می گویند «هر چیزی که برق می‌زند، لزوما طلا نیست». ضرب المثل جالبی است که به این روزهای فرانسوی‌ها هم می‌آید.
جشنواره فیلم کن در حال برگزاری است و مثل همیشه، سر و صدای زیادی هم به پا کرده. این جشنواره یکی از رویدادهای سینمایی معتبر جهان است و جایزه بگیران اش هم، قله نشین‌اند و زبانزد. نزدیک به هشتاد سال قدمت دارد و تا به حال استعدادها و هنرمندان زیادی را به جهان معرفی کرده و آثار ماندگاری را هم به نماش درآورده است. صاحب اعتبار است و هر کس، هر چیز که در آنجا بگوید، شنیده می شود و هر کاری بکند هم به چشم همه می آید. اما این اعتبار همواره، در راه درست و سلامت اش به کار گرفته نشده و برخلاف آنچه که برگزارکنندگان اش همواره بر بی طرف بودن و غیرسیاسی بودن اش تاکید داشته اند، سمت و سو داشته است.
اینها معمولا اگر دولت و حکومتی، برای هنرمندان سرزمین خودش محدودیتی ایجاد کند، با تعجب و تاسف ابراز نظر می کنند اما اگر خودشان برای هنرمندان سرزمین های دیگر محدودیت و ممانعت ایجاد کنند، آن را کاری درست و انسانی نشان می دهند و افتخار هم می کنند. مثلا از حاکمان اوکراین حمایت می کنند و تریبون در اختیارشان می گذارند اما راه را بر هنرمندان روس می بندند و آنان را در ردیف حاکمان شان قرار می دهند.
در همین دوره آخرش که هفتاد و پنجمین سال برگزاری است، با سخنرانی رییس جمهوری اوکراین، آغاز به کار کرده است. همین ماجرا، نقض غرض است. خلاف گویی مطلق است. هر آدم منصفی هم که در این دنیا، مخالف جنگ باشد و طرفدار اوکراین و دشمن روسیه باشد، این نیت برگزارکنندگان فیلم کن را به راحتی می تواند بخواند و منظور از این آغاز سمت و سودار را هم درک خواهد کرد.

فستیوال فیلم کن در این چند روز که دوره جدیدش را شروع کرده، به یکسری دسته جات اوکراینی فضا داده تا بیایند روی فرش قرمز و مظلومیت‌شان را در قالب اتفاقات ساختگی و مثلا هماهنگ نشده، به دنیا نشان بدهند. اما بزرگترین نقض قرض این ماجرا، آنجاست که سیاستمداران فرانسوی و دیگر دوستان شان هم، از آن سو بودجه‌های میلیاردی برای تامین اسلحه تصویب می‌کنند و همه را سرازیر می‌کنند به اوکراین تا آتش جنگ را شعله ورتر کنند و خرابی‌ها و ویرانی‌ها و کشتار را بیشتر
سینما و سینمایی ها، اکنون به بلوغ و سواد و فهم بالایی رسیده اند و آثاری که در عرصه هنر هفتم تولید می شود، متنوع، متکثر و اغلب قابل تامل است. تقریبا در همه جای زمین و میان همه انسان ها این هنر رسوخ کرده است و همه چیز اطرافش را هم متاثر ساخته. بنابراین بهانه خوبی شده برای اینکه بشود حرف های دیگر را هم به بهانه و واسطه آن زد و به مطلوب رسید.
سینماگران ما ایرانی ها نیز پس از انقلاب اسلامی، توانسته اند در این رویداد زبانزد هنری، حرف های زیادی برای گفتن داشته باشند و محلی شده است تا بتوانیم سینمای پاک و انسانی مان را به همه دنیا نشان دهیم. جزو کشورهای جایزه بگیر آن هم بوده ایم و انصافا نام ایران در فستیوال کن، سال هاست که با جدیت و دقت پیگیری می شود. بنابراین اینکه بخواهیم تمامیت این رویداد را زیر سوال ببریم و آن را بد و مضر نشان بدهیم، کار نادرستی است اما براساس همان چارچوبی که فرانسوی بر آن معتقدند می توانیم عملکرد و رفتارشان را نقد کنیم و اشتباهات و کاستی‌هایشان را گوشزد.
فستیوال فیلم کن، به قول خود فرانسوی‌ها، برق می‌زند اما طلا نیست. پُر طمطراق است اما آنطور که می‌‍نماید، نیست. در این چند روز که دوره جدیدش را شروع کرده، به یکسری دسته جات اوکراینی فضا داده تا بیایند روی فرش قرمز و ابراز وجود کنند و مظلومیت‌شان را در قالب اتفاقات ساختگی و مثلا هماهنگ نشده، به دنیا نشان بدهند. اما بزرگترین نقض قرض این ماجرا، آنجاست که سیاستمداران فرانسوی و دیگر دوستان شان هم، از آن سو بودجه‌های میلیاردی برای تامین اسلحه تصویب می کنند و همه را سرازیر می کنند به اوکراین تا آتش جنگ را شعله ورتر کنند و خرابی ها و ویرانی ها و کشتار را بیشتر. قیمت نفت و انرژی و مواد غذایی را گران می کنند تا به واسطه کارتل های بزرگ اقتصادی شان، آن بودجه های میلیاردی را تامین کنند و ژست طرفداری از مظلوم بگیرند. اما در حقیقت دست در جیب میلیاردها انسان بی خبر از ماجرا و بی تاثیر در جنگ می کنند و بدون اجازه شان، شرایط زندگی را برای آنها سخت تر و ملال آورتر می کنند. آن وقت می آیند در رویدادهای هنری شان، میمیک غم و اندوه به خود می گیرند و پرچم عزا، بالای سر.
حالا بماند که از نیش زدن به آنهایی که به آنها نیستند هم دست بر نمی دارند. مثلا می آیند فیلم های ضعیفی را نمایش می دهند که به اصطلاح جایگاه اپوزیسون نسبت به ایران و ایرانی ها گرفته است و حسابی هم به آن هنرمندان درجه چندم، بها و جایگاه می دهند تا بگویند که زور دارند و می توانند مزاحمت ایجاد کنند. البته جوگیر شدن برخی از هموطنان ما نیز در این میان، تماشایی نیست اما شرایط انگشت نما کردن را برایشان فراهم می کند. فراموش کردن این ماجرا که ایران، یکی از مهم ترین و چشمگیرترین منابع برای غنا بخشیدن هنری به این رویدادهاست، شاید از سوی آن بیگانگان، طبیعی باشد اما برخوردهای مخالف نمایانه آن عده از هنرمندان ایرانی که فرصت و حمایت برای کار هنری در ایران را داشته اند، خنجری است که دائما از پشت می خورد و کسی هم صدایش در اینجا در نمی آید؛ حالا بماند که این سکوت، یا از سر نجابت است یا از شدت درد یا هر دو.
زمانه نشان داده است که تحریم و محدودیت، هیچگاه نتوانسته است، هنر و هنرمند را به زانو درآورد. امر سیاسی نیز در هیچ دوره ای و برای هیچ حکومتی نتوانسته که هنرش را ماندگار کند. تاریخچه فستیوال فیلم کن نیز، همین تجربه را به ما نشان می دهد. فیلم هایی در این رویداد به ماندگاری رسیده اند که منصف بوده اند و حرف انسان آزاده و شریف را زده اند. آن ادابازی های دیگر، فقط برای بازارگرمی بوده است و بس. مثلا چند سالی است که آمده اند یک جایزه نخل اضافه کردند که ترجمه تحت اللفظی اش می شود «عجیب». در مورد فیلم هایی است که به آدم های عجیب و خارج از چارچوب های عرفی و منطقی جوامع می پردازد و به گرایش های نامعمول و نامتعارف جنسی بها می دهد.
بودجه ۲۰ میلیون یورویی جشنواره کن را وزارت امور خارجه فرانسه با همراهی شهرداری کن می‌دهد اما آنچه که سال‌هاست مشخص شده، ارتش این کشور، سرمایه گذاری کلانی روی آن انجام داده و همراه‌اش بوده است. بنابراین می‌توان به راحتی از کنار هم گذاشتن ارتش و وزارت امور خارجه فرانسه به نتیجه مشخص رسید؛ هژمونی و استیلا
جمع این مسائل نشان می دهد که جشنواره فیلم کن، حالا می خواهد با پرداختن به حداقل ها و اقلیت ها، برای خودش اعتبار کسب و کند. در حالی که دارد به حداکثرها و مهم ترها، پشت می کند و آنان را نادیده می گیرد. یا اگر بخواهیم درست تر بگویم، اینها می خواهند به آن حداقل ها و اقلیت هایی که خودشان دوست دارند اهمیت بدهند. اگرنه در همین روزهای گذشته، اتفاقات و رویدادهای قابل توجهی رخ داده است که می شد در کن به آنها حداقل اشاره کرد، اما نشد.
بودجه ۲۰ میلیون یورویی این جشنواره را وزارت امور خارجه فرانسه با همراهی شهرداری کن می‌دهد اما آنچه که سال‌هاست که مشخص شده، ارتش این کشور، سرمایه گذاری کلانی روی آن انجام داده و همراه اش بوده است. بنابراین می توان به راحتی از کنار هم گذاشتن ارتش و وزارت امور خارجه فرانسه به نتیجه مشخص رسید؛ هژمونی و استیلا. فرانسوی ها دست بلندبالایی در استعمار و تصرف دارند و در دوران نوین هم، با بهره کشی همزمان از هنر و انرژی، تلاش کرده اند که قدرت شان را بالا نشان دهند و گشایش مرزها و تنازع نامتوازن برای بقا را راحت تر انجام دهند. اما زرق و برق جعلی و غیراصیل شان، دست شان را رو کرده است و تعبیر خواب شان را نقش بر آب.
همین فرانسوی ها یک ضرب المثل خوب دیگری هم دارد که می گوید: «برای کارگر بد، ابزار خوب وجود ندارد». اینها تا وقتی که نیت شان خوب نیست و به دنبال سوءاستفاده از هنر و هنرمند کشورهای دیگر هستند، فستیوال کن راهگشا و تاثیرگذار نخواهد بود. مگر آن زمان هایی که به آدم های درست و با آثار درست، بها داده اند. باقی اداها، همچون جای پاها بر ریگ های کنار سواحل نیس، با اولین موج، برای همیشه محو می شوند.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *