مراسم تشییع پیکر جلال شباهنگی، هنرمند سرشناس رشته‌های نقاشی، گرافیک و مجسمه صبح یکشنبه از مقابل تالار وحدت برگزار شد.
به گزارش خبرنگار ایسنا، جلال شباهنگی روز پنجشنبه ٢۶ مرداد ماه در سن ٨٨ سالگی درگذشت. مراسم تشییع پیکر این هنرمند امروز یکشنبه (٢٩ مردادماه) با حضور خانواده، دوستان، همکاران و شاگردانش از مقابل تالار وحدت برگزار شد.
در مراسم تشییع پیکر شباهنگی فقید جمعی از هنرمندان از جمله سهراب هادی، منوچهر مغاری، مصطفی گودرزی، محمد فدوی، ایرج اسکندری، طاهر شیخ الحکمایی، کوروش گلناری، مهدی حسینی، امامی فر، کوروش پارسا نژاد، امرالله فرهادی، بهرام کلهرنیا و… حضور داشتند.
مهدی حسینی ـ هنرمند نقاش ـ در ابتدای مراسم سخنرانی کرد. او گفت: چه غریب است. عزیزان همه رفتند. تمام دور و برم پر از جا خالی‌هاست. الان همه شاهد هستید که ما در شرایطی هستیم که اگر نگوییم هر هفته، هر ماه با درگذشت یکی از پرافتخارترین عزیزان خود چه در زمینه موسیقی، چه در زمینه هنرهای تجسمی روبه‌رو می‌شویم.
حسینی اظهار کرد: مرحوم شباهنگی همکار ما بود. همه اطلاع دارید که ایشان عضو بازنشسته دانشکده هنرهای زیبا بود. روحیه معلمی داشت و همه را پذیرا بود. او نسلی از جوانان را برای آینده تربیت کرد.
او ادامه داد: شباهنگی تصویرساز و گرافیست تراز اول و مایه افتخار همه ما بود. افزون بر آن هنرمند نقاشی بود که پیوسته آثاری می‌آفرید که ارتباط نزدیکی با فرهنگ و اقلیم ما داشتند. آثار ایشان مجموعه به‌جاماندنی از آثار تجسمی در زمینه منظره‌سازی است. وقتی به آثار ایشان نگاه می‌کنم در عین حال یاد اشعار سهراب سپهری می‌افتم.

کوه‌ها چه بلند، دشت‌ها چه فراخ/ در گلستانه چه بوی علفی می‌آید

در دل من چیزیست مثل یک بیشه نور. مثل خواب دم صبح. و چنان بی‌تابم. که دلم می‌خواهد. بدوم تا ته دشت. بروم تا سر کوه.
آدم احساس می‌کند نقاشی استاد شباهنگی بازتاب مجموعه آثار سهراب است.
حسینی اظهار کرد: افزون بر این، جلال شباهنگی به همین مجموعه که استاد باشد و نسل بزرگی از هنرمندان را تربیت کرده باشد اکتفا نکرده بود. مجموعه آثار شیشه‌نگاری ایشان منحصر به فرد است. ایشان با دمیدن در شیشه مذاب آثار منحصر به فردی را خلق کرد. این مجموعه هم جایگاه خاص خود را در جهان دارد. وجه دیگر ایشان احیای سنت گل مرغ بود. در سال‌های اخیر تقریبا سنت گل و مرغ مغفول واقع شده بود و استاد شباهنگی همراه با خلاقیت و روح و ذهنیت خود و رویکرد به زمان مجموعه‌ای از گل و مرغ را آفرید که کمتر دیده شده و امیدواریم به نمایش دربیاید.
این هنرمند نقاش در پایان سخنانش گفت: امروز با پیکر چنین فردی وداع می‌کنیم؛ کسی که اینچنین تاثیرگذار بود و تا آخرین لحظه عمر خندان و خوش‌رو بود. سال گذشته که برای معاینه‌های پزشکی رفتیم، ایشان حضور داشت که مرا با شوخی‌های همیشگی خود پذیرا بود. امروز اگرچه با نماد عینی او وداع می‌کنیم اما یاد، خاطره، آثار و هنرمندانی که ایشان ترتیب کردند در ذهن و روح ما باقی خواهد ماند.
در ادامه مراسم محمدحسین حلیمی ـ نقاش، طراح گرافیک، استاد دانشگاه تهران ـ اظهار کرد: من حال مناسبی برای صحبت طولانی ندارم. همه اینجا استاد را می‌شناسند و نیاز به صحبت نیست.
او گفت: من با خبر درگذشت ایشان متاثر شدم اما سعی کردم که ببینم این واقعه چیست و من نسبت به آن باید چگونه رفتار کنم. هر چه فکر کنم فقط این به نظرم می‌رسد که باید همواره رفتار و اخلاق او را سرمشق خود قرار دهم. شما می‌دانید یکی از ارکان هنرهای تجسمی ما در زمان معاصر، استاد شباهنگی هستند. افراد شاخص بسیار هستند اما دو نفر استاد ممیز و شباهنگی دو رکن ترتیب و آموزش با توانایی علمی و فرهنگی بودند.
حلیمی ادامه داد: من بیش از همه از تعلیمات و نظم ایشان و ابتکارشان بهره بردم. ایشان به حرفه خود اعتقاد داشت. او یک هنرمند به تمام معنا بود که همیشه به فکر نوآوری و پیدا کردن تازه‌ها بود.
این هنرمند به حرف‌هایش چنین اضافه کرد: آثار جلال شباهنگی همه درس و آموزش بود اما اخلاقشان هم بسیار تحسین‌برانگیز بود. او با همه گروه‌های فکری و هنری برخورد می‌کرد. استاد شباهنگی برای ما رفتنی نیست و بر تمام ابعاد فکر ما غلبه کرده است. باید سعی کنیم رفتارهای ایشان را خودمان تکرار کنیم و به دیگران هم انتقال دهیم. روح ایشان شاد است همچنان که در زندگی شاد بود. او همواره با شادی برخورد می‌کرد. روحیه ورزشکاری و سلحشوری ایشان موجب شده که رفتنی نباشد. او در عالم منبسط شده است.
پس از حلیمی، مرتضی اسدی ـ هنرمند نقاش و مدرس دانشگاه ـ نیز دقایقی سخن گفت. او اظهار کرد: من افتخار شاگردی استاد شباهنگی را از سال ۵٧ داشتم.
اسدی یادآور شد: جلال شباهنگی همبازی ثابت فوتبال ما بود. هر روز صبح با روزنامه ورزشی سر کلاس می‌آمد. وقتی انقلاب فرهنگی شد و دانشگاه تعطیل شد، من موقع برگشت یک درگیری پیدا کردم که چیزی نمانده بود اخراجم کنند اما جلال شباهنگی با تمام اشتباهاتم پای من ایستاد. بعد از آن افتخار همکاری با او را پیدا کردم و همیشه کنارش سرم پایین بود چون اصلا نمی‌توانستم در کنار او بگویم من معلم هستم. ابتدا از آقایان هانیبال الخاص، جلال شباهنگی و مرتضی ممیز آموختم. ٣٠ سال افتخار همکاری با ایشان را داشتم و ایشان همواره می‌گفت دنیا به این قشنگی خودت را اذیت نکن. همه را آرام می‌کرد اما به نظرم در درونش طوفانی بود. او سر استقلال و پرسپولیس کل کل می‌کرد. می‌توانم بگویم دیواری بین او و دانشجویانش نبود. به غیر از همکار بودن نقش پدر را برای من داشت و به من یاد داد که سعی کن با کسی درگیر نشوی. یاد عزیزت گرامی روحت در آرامش ابدی آقا جلال ما.
پس از او، بهمن نامورمطلق ـ نویسنده و مدرس دانشگاه ـ نیز برای دقایقی صحبت کرد. او درباره جلال شباهنگی گفت: گاهی به فرد این شخص و گاهی به متن او پرداخته می‌شود. او شخصی ویژه بود و آثاری ویژه داشت. او شوخ طبعی ایرانی داشت که با نوعی طنز همراه است و عمق عجیبی دارد. هر محفلی که شباهنگی حضور داشت خوشایند بود. وقتی به ملاقات او در بیمارستان رفتیم با وجود اینکه حالشان بد بود، نمی‌گذاشتند کسی بدون خنده بیرون برود.
نامورمطلق به صحبت‌هایش چنین اضافه کرد: جلال شباهنگی هنرمندی واقعی بود. کار هنرمند عادت‌زدایی از زیبایی‌هاست. عادت مانند کفر می‌ماند، می‌پوشاند و نمی‌گذارد ما حقایق را ببینیم. مثلا ما بزرگ‌ترین کویرهای دنیا را داشتیم و ایشان کویر را با نقاشی‌های خود به ما نشان داد. من کویر را دوست دارم چراکه ایشان توانستند با خلاقیت خود کویر را نشان دهند. او می‌خواست زیبایی‌ها دیده شود.
عبدالله محمودی ـ هنرمند نقاش ـ نیز در مراسم تشییع پیکر جلال شباهنگی، چنین اظهار کرد: زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست. هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رود. خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد. من مدت‌ها در خدمت استاد شباهنگی بود. دوستان خاطراتی از ایشان گفتند. یک خاطره هم من عرض می‌کنم.
او سپس یادآور شد: یک روز به ایشان گفتم در جنوب تهران دانشکده‌ای است که کلاس هنر دارد، استادی را معرفی کنید. او گفت خودم می‌آیم، باورم نشد اما فردا به من زنگ زد که هفته‌ای یک روز برای من وقت بگذارید. گفت حتما باید بیایم. هر هفته یک روز را من به دنبال ایشان می‌رفتم و ما ٣٠ کیلومتر تا آن دانشکده می‌رفتیم. شاید اگر به خیلی‌ها می‌گفتم، می‌گفتند دور است. ایشان بیش از ١٠ سال با من در مسیر می‌آمد و بر می‌گشت. در این ١٠ سال با همه مشکلاتی که داشت، جز روحیه دادن و شاد بودن چیزی از ایشان ندیدم.
سپس محسن سلیمانی ـ طراح گرافیک، مجسمه‌ساز، پژوهشگر هنر ـ چنین اظهار کرد: جناب شباهنگی عضو افتخاری و بزرگ انجمن طراحان گرافیک ایران بود. من برای ادای دو جمله خدمت رسیدم. اول اینکه بیاییم اینطور مراسم را نامگذاری کنیم، چون این عزیزان را بدرقه می‌کنیم اما همیشه هستند؛ دوست داشتم در توصیف این مراسم بگوییم جلال زنده می‌شود. به این خاطر که از این پس است که جلال شباهنگی را بیشتر خواهند شناخت. او را تا زمانی که بود کمتر می‌شناختند.
او ادامه داد: اغراق نمی‌کنم. به خاطر همین جلال زنده می‌شود و جلال زنده می‌شود. این را به خاطر بسپارید که این آیین وداع نیست.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *