یک کارگردان جوان تئاتر با انتقاد از بیتوجهیهایی که نسبت به گروههای نمایشی صورت گرفته است، رفتار چهرههایی همچون نوید محمدزاده و اشکان خطیبی را در زمینه حمایت از تئاتر، نمایشی و تبلیغاتی خواند.
صدرا صباحی، کارگردان نمایش «اسطرلاب» که اجرای آن به دلیل وضعیت قرمز تهران متوقف شده است، در گفتگو با ایسنا از حال و هوای گروههای نمایشی سخن گفت و از عملکرد بعضی چهرههای شناخته شده گله کرد.
او در پاسخ به این پرسش که برای اجرای نمایشتان از سوی چه کسانی مورد حمایت قرار گرفتید؟ توضیح داد: اگر چند دوست و رفیقی که از سر دوستی شخصی مان لطف داشتند و دارند را فاکتور بگیریم هیچ کس! البته قصه بحران مدیریت و بینظم و برنامگی بودجه و حمایت از تئاتر بر کسی پوشیده نیست.
صباحی با اشاره به اعلام حمایت بعضی چهرههای شناخته شده از تئاتر که در فضای مجازی مطرح شده است، اضافه کرد: تک و توک افرادی همچون اشکان خطیبی و نوید محمدزاده هم با ژست حمایت از تئاتر، بیشتر برای خودشان محبوبیت میخرند درحالیکه این دوستان در این مدت حتی به تماشای آثار نمایشی روی صحنه نیامدهاند. ضمن اینکه شکل حمایت و اطلاع رسانیشان در صفحه شخصی، چندان کارساز نبود.
او با یادآوری حمایت نوید محمدزاده از بیست وسومین جشنواره تئاتر دانشگاهی معتقد است: ایشان بدون توجه کردن به آینده جشنواره تئاتر دانشگاهی و خطراتی که آن را تهدید میکند و بیاهمیت به سایر اجراهای روی صحنه و مشخصاً اجراهای برآمده از دل همین جشنواره با حمایت مالی از جشنواره، برای خودش محبوبیت میخرد در حالیکه اگر حمایت از خروجیهای این جشنواره دغدغهی راستین ایشان باشد ، گزینههای راحتتر ، کم خرجتر و البته هزار برابر موثرتری وجود دارد که البته جنبه تبلیغاتی ندارند.
حس گوشت قربانی را داریم
این کارگردان جوان معتقد است که «اسطرلاب» به گواه گذشته اجراهایش میتوانست برگ برنده جامعه تئاتر برای برگرداندن مخاطب به سالنها باشد و از طرفی هم جبرانکننده خسارت وارده خارج از اراده گروه باشد و هم برگ برندهای برای آشتی مخاطب با تئاتر در دوران پسا کرونا چرا که یک اجرای کمدی و صمیمی و متعهد به ذات اصیل تئاتر و گریزان از ابتذال است و برآورده کنندهی آرزوی پرداخت بدهیهای گروه و رساندن به نقطه صفر، همین و بس.
او اضافه کرد: ولی در این سرای بیکسی که کسی جز سنگ خود چیزی به سینه نمیزند، حس گوشتهای قربانی عزادار اجرای جوانمرگمان را داریم و با این همه همگی آدمیزادیم و زنده به امید. امید به اینکه لااقل پیشکسوتان و ستارهها و مدیران دغدغهمند به جای پروپاگاندا یا لااقل در کنار پروپاگاندایشان واقعاً کاری هم برای گروههای در حال اجرا کنند.
نمیدانستم برای کدام یک غصه بخورم
صباحی با بیان پیشینهای درباره اجراهای این نمایش و تعطیلات مکرر آن در دوران کرونایی افزود: این نمایش تابستان سال گذشته موفق شد 18 اجرا روی صحنه ببرد. با تعطیلات پی در پی تئاتر، دور اول اجرا در تالار مولوی یک روز در میان تعطیل میشدیم! اما خوشبختانه و یا شاید هم به دلایلی از قبیل پایین بودن ظرفیت سالن به جز سه روز اول که توام با شروع تبلیغات بود، در هیچ اجرایی هیچ یک از صندلیها خالی نماند و بعضن شبهایی هم بود که در کرونا تماشاچی روی پله و تشک بنشیند.
او با اشاره به نوبت دوم اجرای این نمایش در تئاتر «مستقل» که سال گذشته انجام شد، ادامه داد: بعد از اجرای مولوی با وقفهای دو ماهه دور دوم اجراها را در تئاتر مستقل تهران شروع کردیم ولی آنجا هم روز چهارم اجرا که تازه اجرا جان گرفته و نزدیک ۸۰٪ صندلیها پر شده بود، باز بلای تعطیلی به جانمان افتاد و جلوی تنفس این طفل تازه سرپا شده گرفته شد. این بار ولی بلاهای ممتد نازله از زمین و آسمان و مراکز مربوطه صرفاً به تعطیلی روزانه و هفتگی اجرا منجر نشد و بعد از تدوام تعطیلی، مدیر تئاتر مستقل گفت دیگر نمیتواند در این زنجیره تعطیلی در سالن را باز نگه دارد. قطعاً بیسرانجام ماندن اجرایی که در یک سالن با ظرفیت بالا در حال جان گرفتن بود خیلی خبر تلخی بود ولی من که به تئاتر مستقل تهران و مصطفی کوشکی عشق و عِرق خاصی داشتم و دارم، نمیدانستم برای کدام غصه بخورم.
مبنای این قانون چیست؟!
صباحی درباره فاصله یک ساله میان اجرای نمایش «اسطرلاب» در تئاتر مستقل و سپس در تماشاخانه ایرانشهر توضیح داد: التیام یافتن زخم حاصل از فروپاشی مستقل و بیثمر ماندن اجرایم زمانبر بود. بسی هم روی کمک مرکز هنرهای نمایشی برای حداقل حمایت مالی حساب کرده بودم، زیرا کار که مشخصاً جواب خودش را در دوره قبلی گرفته بود، هم از نظر جلب نظر منتقدین و هم تعداد تماشاچی و هر موارد دیگر. ولی خیلی راحت گفتند از هر کارگردان در سال فقط یکبار با پرداخت کمک هزینه حمایت میشود که به آنان گفتم مگر در این دوران ویروسی چقدر ترافیک کار وجود دارد؟ مبنای این تصمیم چیست؟ علت این قانون فقط سالی یکبار مگر تعدد آثار و نفرات نبوده؟ گفتند راست میگویی، تقاضا بنویس و همینها را بگو بررسی میکنیم! نوشتیم و الان قریب به ماه سومی است که دارند بررسی میکنند، تا ببینم نتیجه این بررسی متخصصان وعدهدهی چه میشود!
به امید بهتر شدن وضعیت، تعطیل کردیم
صباحی درباره توقف اجرای نمایشش که اخیرا در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه بود، گفت: در تعطیلات اخیر، سالنهای خصوصی، نرسیدنِ ابلاغیه به دستشان را بهانه کردند و اجراها را ادامه دادند ولی آمار رو به رشد بستری شدگان و ورود نوع خطرناک دلتای کروناویروس هم از سوی دیگر بر کسی پوشیده نیست. منتها شانس ما از طرفی همکاری سالن و تحت فشار نگذاشتنمان برای اجرا رفتن بود و قول و وعده کم نشدن تعداد اجراهایمان که با توجه به استقبال مخاطب و بررسی پیشینه سالن از وقوع آن مطمئنیم. بنابراین با وجود اینکه فروش نسبتاً خوبی هم داشتیم و پروتکلها هم با وسواس بیشتر از عرف سالنهای خصوصی در تماشاخانه ایرانشهر رعایت میشود، ترجیح دادیم مخاطب با اطمینان خاطر بیشتری به تماشا بنشیند و کمی به امید بهتر شدن وضعیت فراگیری پاندمی و تحقق یافتن وعدهی بارها به عقب افتاده واکسیناسیون سراسری فعلاً اجرا نرویم تا اجرا هم کمتر آسیب ببیند.
کاریترین زخمها را بر میداریم
او درباره حال و هوای گروههایی که در این مدت نمایشی را روی صحنه داشتهاند نیز توضیح داد: گروه تئاتر روی صحنه در تعطیلات ،کاریترین زخمها را برمیدارد، تاریخ بداند که از پس هزار وعده به سرانجام نرسیده، اکثر کارگردانان به حداقل اینکه شروع و پایان تعطیلات را چند روز زودتر بگویید تا بتوانیم تبلیغات هدفمند داشته باشیم و هزینه تبلیغاتمان دود هوا نشود، راضی شده بودند، ولی این حداقل منطقی به خاطر بحران مدیریتی در این یک سال و اندی که پاندمی کرونا در سالنهای تئاتر را باز و بسته میکنند تحقق نیافته است و من مطمئنم هر گروهی که در حال اجراست میلیونها تومان تبلیغاتی انجام داده که اصطلاحاً دود هوا شده است و همه میدانند که هزینه تبلیغات از اصلیترین و سنگینترین مخارج هر گروهی است.
اتفاقی که از حافظه جمعی هنرمندان پاک نمیشود
او اضافه کرد: از هزینههای تبلیغ به سرانجام نرسیده هم که بگذریم، اضطراب ندانستن کِی و چند اجرا داشتن مطمئناً همهمان را بیانرژی کرده و میکند و حتماً تجربههایی از قبیل اجرای منحل شده نمایشمان در تئاتر مستقل بلایی بوده که سر آدمهای مختلفی آمده و غم و حسرت گروهها برای جوانمرگی اجراهایشان حتماً در این غمزدگی مفرط منتشا از اوضاع اجتماعی و اقتصادی پدیدهای است که زیاد به چشم جامعه نخواهد آمد ولی عدم حمایت صحیح و متناسب مالی با این فجایع از سوی مراجع ذیربط در حالی که هزار وعده رنگین و زیبا داده شده بود اتفاقی نیست که از حافظه جمعی هنرمندان پاک شود.
دلایل چند بعدی اجرا رفتن یا اجرا نرفتن
این کارگردان جوان ابراز تاسف کرد: دلسردی عموم هنرمندان در ماههای اخیر بیشتر به خاطر عدم تحقق این قولهای رنگ و وارنگ برای خودشان و دیگران است و اگر دوستان مسئول فکری اساسی برای حمایت مالی نکنند، این دلسردی به سرعت و با تاثیر زیادی وارد تمام اجتماع خواهد شد.
صباحی با اشاره به تفاوت شرایط گروههای نمایشی با دیگر اصنافی که در دوران کرونا تعطیلی را تجربه کردهاند، افزود: اضطراب ناشی از کرونا و هزار تحمیل ناخواسته برای اجرای روی صحنه حتماً با هر صنف و کار و پدیده دیگری بسیار تفاوت دارد و مشخصاً در جهت بدتر! خدا را هزار مرتبه شکر که گروه ما در این موقعیت اخیر از سوی سالن ابداً تحت فشار برای اجرا رفتن قرار نگرفت، حتی تماشاخانه قولهایی داده که از اجراهایمان کم نکند، البته منظورم این نیست که گروههایی که در سالنهای خصوصی این روزها روی صحنه میروند حتماً همگی تحت فشار سالن تن به این کار دادهاند، قطعاً اجرا رفتن آنها مثل اجرا نرفتن ما دلایل چندبعدی دارد .
جز هیچ، کاری نکردند
او با ابراز تاسف از تعطیلات مکرر تئاتر در دوران کرونا ادامه داد: یک سال است آرزوی دو هفته اجرای متوالی و بدون دغدغه به دلمان مانده و مشخصاً هیچ احساس مسئولیت راضی کننده ای از مسئولان فرهنگی و هنری کشور ندیدیم. تا دلتان بخواهد هم پیشکسوتان پیشنهادات کاربردی که برای مسئولین اکثراً بدون هزینه هم قابل انجام بود و ربطی به بودجه نداشت، ارایه کردند مثل همکاری برای انتشار آثار در شبکه چهار یا نمایش خانگی و پیشنهادهای دیگری که از سوی چهرههایی مانند محمد رحمانیان و کیومرث مرادی تا کار اولیهای زیادی داده شد که میتوانست کمک حال گروهها باشد و تاکید میکنم غالباً نیازی به بودجه خاصی هم نداشتند ولی مثل سابق مسئولین گرامی به وعدههای بیسرانجام بسنده کردند و جز هیچ کاری نکردند.
دلخوشکنکی هم از سویشان نمیآید
او ابراز تاسف کرد: نمیدانم در پشت پرده مدیریت هنر و به خصوص تئاتر کشور چه میگذرد که مدیران و مسئولان را نسبت به حالت عادی بیش از پیش برای عملگرا بودن بیمیل کرده و مدتی است که حتی دلخوشنکی هم از سویشان نمیآید و مشخصاً حمایت معنویشان هم قطع شده و نمیدانم که با هزار بدهی مرتبط به اجرا و دستمزد بچههای گروه چه کنم. یکبار در تئاتر مستقل به همین بچهها دستمزد بدهکار شدم و خرج بسیاری که برای کار شد که الان تبدیل به بدهیهای شخصی شدهاند و در نهایت هم برایم چارهای جز چشم امید دوختن به همین مسئولان وجود ندارد و نمیدانم اگر این بار از پس پرداخت چک و سفته و بدهیها و دستمزدها برنیایم چقدر فرصت آزادی خواهم داشت. وضعیت اقتصادی کشور و تک شغله بودن ما بر کسی پوشیده نیست. از سویی که اجرا یک نوبت مرا با خروار خروار بدهی و دستمزد معوق راهی خانهنشینی مجدد کرد و امیدوارم کمی از وعدههای حمایت تحقق یابد.
چه چشمانداز خاصی میتوانیم داشته باشیم؟
صدار صباحی در پایان و در پاسخ به این پرسش که به عنوان یک گروه جوان چه چشماندازی برای ادامه فعالیت در تئاتر پیشروی خود میبینید؟
یک گروه جوان که یک بار اجرایش متوقف شده و با بدهی روانه خانه شده و این بلا برای دوم بیخ گوشش است و هزار وعده به سرانجام نرسیده از مدیر و ستاره و پیشکسوتان پیش رویش است چه چشمانداز خاصی میتواند داشته باشد جز حس گوشت قربانی بودن برای خود و جوانمرگی اجرایمان، در حال حاضر عواطف و تفکر دیگری در هیچ یک از ما وجود ندارد. امیدوارم این حرفها به گوش شنوندگان مرتبط و کسانی که توانایی انجام کاری را دارند برسد و مولد تغییر و تاثیری بیشتر از اپسیلون باشد.
بدون دیدگاه