نگذاریم «تَرَک»های دیوار فرهنگ بیشتر شود!
بانیفیلم – مسعود داودی: خیلی سال نیست که فرصتهای اقتصادی شبکه نمایش خانگی به بیراهههایی افتاده که انتهایش سراشیبی ابتذال است؛ بیراهههایی که با حضور فرصتطلبان حرفهای و سرسپردههای کوتولهشان، هر روز بر مسافت آن افزوده میشود و بعید است بشود با ایجاد تغییر و اصلاح روشهای نظارتی، آب رفته را به جو بازگرداند.
از روزی که دروازههای ورود به عرصههای مهمی همچون کارگردانی و تهیهکنندگی در دایره بیتوجهیهای مسئولان نهادهای صنفی و مدیران دولتی باز و مبدل به «محله برو بیا» شد، دور از انتظار نبود که در سایه این بیتوجهیها، شدت رسوب جریانهای فکری مبتنی بر ابتذال در تولیدات شبکه نمایش خانگی بیشتر شود؛ انتظاری که با فرصتطلبی قماشی کاسب، با دستمایههای سخیف و توهینهای هویتی، به دایره فهم و شعور مخاطب یورش میبرند و تنها اندیشهشان پر کردن جیبهای گل و گشادشان است.
برای صحت این ادعا به تولیدات این یکی دو ماه اخیر و به طور اخص سریالهای جدید پلتفرمی که بیلبوردهای شهری را به اشغال خود درآورده، نگاهی بیندازید تا عمق فاجعه را ببینید و نظارهگر به مسلخ بردن و مرگ هنر و فرهنگ این مملکت بخت برگشته را دردمندانه باشید.
به ابتذال کشاندن موقعیت منحصر به فردی مانند شبکه نمایش خانگی، محصول بیمبالاتیهای مسئولان وقت سینمایی و بیقیدی جماعتی نوکیسه است که در آیندهای نزدیک این فرصت اقتصادی را سوزانده و نظام نمایش خانگی را به خاک سیاه مینشانند.
باید پرسید که این معصل و مشکل از کجا آغاز شد؟ چه عواملی در نهادینه کردن آن تلاش کردند؟ کدام مقام مسئول با بیمبالاتی و با چشمپوشیدن، از کنار این «بزه»های فرهنگی عبور کرد و دست آخر چه بلایی بر سر شبکه نمایش خانگی نازل شد؟
واقعیت آن است که در دعواها و جدلهای مربوط به سهمخواهیهای میان نهادهای تهیهکنندگی و اختلافهای میان دستاندرکاران سینما، فضای مناسبی برای ورود و رشد عدهای «کارچاق کن» سینمایی و «خبربیار و خبررسان» مطبوعاتی فراهم شد؛ این اوضاع اگر چه برای «کارچاق کن»ها نوعی کسب اعتبار به همراه آورد اما برای جماعت «خبربیار و خبررسان» وضعیت، شکلی متفاوت یافت!
مهمترین وظیفه این جماعت پیش از ورود به صحنه تولید و چسباندن عنوان تهیهکنندگی به دنباله خود، رساندن خبرهای محافل و مهمانیهایی هنرمندان به جاهایی بود که در آنها حاضر میشدند. جماعت «خبربیار و خبررسان» حالا هم در چارچوب همان شیوههای خفّتبار زندگی «دربوداغان»شان، همچنان «فرمانبردار» و «بله قربانگو»ی صاحبان سرمایه شده و در نقش «تهیهکننده پوششی» ضلالت و شرمساری تولید سریالهای مبتذل و فرومایه را به دوش میکشند.
خبررسانان فرومایه، به واسطه ماهیت و ذات خود، چندان نگران رفتن آبرو نداشتهشان نبودند چرا که از ابتدا نیز این چنین واژههایی در قاموس شخصیتی آنها وجود نداشت!
جماعت «خبربیار و خبررسان» حاضر بودند (و همچنان هستند!) با تن دادن به هر خفتَی، عنوانهایی را برای خود جعل کنند تا زخمهای ناشی از شخصیت نداشته و هویت «درب و داغان»شان را التیام بخشند و با این شیوه خفتَبار اوضاع مالیشان را راستوریست کنند و با دریوزگی به پول و پلهای دست بیابند.
اوج حقارت ابتذالآمیز این جماعت را میتوان در آویزان شدنشان به تولیداتی دانست که با توسل سوژههای دهه شصتی و شوخیهای جنسی و پایینتنهای در صدد جذب تماشاگر هستند؛ برای جماعت «خبربیار و خبررسان» تفاوت نمیکند که آسیبهای ناشی از ترویج این مبتذلیات، چه بر سر فرهنگ و هویت جوانان و خانوادهها میآورد!
افرادی که در حال حاضر زیر عنوان «تهیهکننده پوششی» در فضای شبکه نمایش خانگی مشغول شلتاقاندازی هستند، نباید یادشان برود که تا همین دیروز، به امید گرفتن امتیازی از کارچاقکنی برای فروش فیلم فلان دفتر تهیه فیلم، با گردنی کج از دادن هرگونه امتبازی به برخی از دفاتر سینمایی ابایی نداشتند!
این جماعت «تهیهکننده پوششی» حتی امروز که نام خود را روی بیلبوردهای تبلیغی میبینند همچنان افرادی فرومایه هستند که از به حراج گذاشتن نیمچه آبرویشان هم دریغ ندارد!
این اوضاع و چشمانداز نابسامان کنونی شبکه نمایش خانگی است که با مسئولیتناشناسی مدیران وقت سینمایی، اجازه فعالیت به افرادی را دادهاند که کمترین شعور و پایینترین میزان شناخت از مقوله تولید ندارند.
اما در این آشفتهبازار کنونی نمایش خانگی، نهادهای نظارتی چه وظیفه دارند؟
چرا این نهادها که باید در برابر ساخت و نمایش تولیدات مبتذل بایستند، شیوه انفعالی پیش گرفتهاند؟
پیشگیری و ممانعت از پرواز و جولان کرکسهای ابتذال در فضای تولیدات سریالی نمایش خانگی از قطعیترین وظایف نهادهای نظارتیست.
جولان در آسمان صنعت نمایش خانگی بدون نگرانی از اصابت تیرهای نظارتی، جایگاهی مطمئن به سودجویان و مخربان عرصه فرهنگ میدهد. آیا نباید از به یغما رفتن هویت فرهنگی مملکت توسط چنین جرثومههایی نگران بود؟
چرا هرازگاهی با پنهان شدن پشت سیاستها و نگرشهای مبتنی بر تسامح و تساهل، فضا را برای میدانداری عدهای کاسبکار و فرصتطلب خالی میکنیم؟
یادمان باشد در دوران بیپولی و بیبرقی و بیآبی مملکت، نشستن بر سر سفره این صنعت بی دروپیکر برای فرصتطلبان و نمادهای ابتذال، پربرکت و سودآور است و برای این جماعت مبتذل، هم «آب» دارد و هم «نان»!
نگذاریم «تَرَک»های دیوار فرهنگی مملکت بیشتر شود، قدر فرصتها را بدانیم.
بدون دیدگاه