بانیفیلم: مدت زیادیست که واژه «ابتذال» به کرّات و به دفعات متعدد در نوشتهها، نقدها و گفتار کسانی که به سادهپسندی عادت ندارند استفاده میشود؛ فیلم مبتذل، سریال مبتذل، تئاتر مبتذل، شعر مبتذل، موسیقی مبتذل و آهنگ مبتذل… همه اینها سیاههای بزرگ از جمع مبتذلهاییست که ذهن شنونده و مخاطبان را به خود مشغول میکند.
وضعیت فرهنگ و هنر مملکت هم متاثر از تمام مسایل ریز و درشت اجتماع، گویا حکایت هواپیماییست که بدون حضور خلبان در کابین، به شکل «اتوپایلوت» پیش میرود!
این روزها، در بخش عمدهای از آثار سینما، موسیقی، تئاتر و ادبیات، شاهد هجوم شارلاتانهایی هستیم که با اتکا به سرمایهگذاری پنهان و آشکار، شلتاق میاندازند. حضور این افراد در کسوت تهیهکننده و کارگردان که تا همین چند وقت پیش، مسئولیت شغل شریف «کیفکشی» را با افتخار تمام انجام میدادند، همه زنگهای خطر را به صدا درآورد و البته گوشها ناشنوا و وجدانها در خواب ناز بوده و همچنان هستند!
افراد «بیمایه» یا «کممایه»ای که در حال حاضر سکاندار ترویج ابتذال در فیلمهای سینمایی هستند، برای رسیدن به موفقیتهای اقتصادی، و پر کردن جیبها و حسابهایشان از پول خلقالله، توجه کافی و کاملی به ضرورتهای مبتذل بودن تولیداتشان دارند؛ ابتذال جزو سرفصلهای مهم کار این جماعت سوداگر و سودجوست و تردیدی در این وضعیت وجود ندارد. اما قصه از زمانی خطرناک و وضعیت مخاطرهآمیز میشود که یورش گسترده اربابان ابتذال به شاکله هنر و انزوای ناخواسته هنرمندان واقعی در سایه خوابهای خرگوشی مسئولان، هر روز و سال، شدت بیشتر و شتابی افزونتر پیدا میکند. نگاه کنید به کمدیهایی که مطمئن هستیم سازندگانش هم شرم حضور برای تماشایشان دارند، و ببینید این میزان و حجم از ابتذال مقیم و رسوب کرده، حتی در مبتذلترین سیستمهای نمایشی دیگر کشورها وجود ندارد؛ اینهاست که موجب نگرانی انبوه میشود.
نگاهی کلی به فیلمهای روی پرده نشان میدهد که این روزها، «آب» دست کی افتاده و میزانسن سینما، چه چیدمانی دارد. سینماها زیر سلطه کمدیهای یک شکل، یک مدل و بعضاً مبتذل دیگر فرصت نفس کشیدن ندارد؛ همین چیرگی و سیطره ابتذال، مشخص میکند که چه آوار خطرناکی بر سر سینمای جدی ایران آمده و چه موانع اسفباری بر نظام اکران فیلمها حاکم شده است.
باید پرسید این ابتذال چیست و چه شخصی و چرا برای مبتذالسازان و نشاندن ابتذال، کارت «اقامت دائم» صادر کرده است؟
بدیهیست که بنا به دلایل بیشمار، گرایش عامه به این سادهانگاری سطحی بیشتر است اما کدام تلاشها برای واکسینه کردن مردم در برابر بیماری ابتذال انجام شده؟
عامه مردم دوستدار سهلپسندی هستند.اما آیا اقبال مردم به این تولیدات، میتواند دلیل موجهی بر استمرار تولید این آثار مبتذل باشد؟
طرح همه این پرسشها و دهها پرسش دیگری و یافتن پاسخ و راهکار علاج و درمان برای مردم، میتواند تفاوتهای آشکار میان هنر و هنرمندان واقعی با کاسبان ابتذال مشخصتر کند.
شیوع «ابتذال» و رواج هنر «مبتذل» در میان آثار هنری و محصولات فرهنگی، خاصه این سالها اخیر نیست؛ این پدیده نحس، عمری به درازای سالیانی مدید دارد. همه میدانند که رواج سادهپسندی و سهلپذیری در آثار هنری و فرهنگی مختص این دوران نیست.
برای بررسی دلایل ماندگاری معضل ابتذال، پارامترهای متعددی را میتوان برشمرد؛ از استمرار وضعیت ناگوار اقتصادی و کلافگی و درماندگی مردم جامعه، تا انواع تحولات سیاسی و اجتماعی در سالها و دهههای اخیر.
اما آنچه که مهمتر از همه اینهاست، معضل عقبماندگی فرهنگی جامعه و اصرار بر ادامه روند این عقب ماندگیهاست.
پایین بودن فرهنگ مطالعه، رشد قارچگونه انواع شبکههای مجازی سرگرمکننده و بیتوجهی مسئولان حکومتی به افزایش سطح دانش و بالا بردن سواد فرهنگی مردم و… از جمله پارامترهای دیگریست که بستر لازم را برای ترویج و نهادینه شدن فرهنگ ابتذال فراهم میآورد.
باید اهالی تفکر و مدیران فرهنگی با مطالعه دلایل روند نزولی سطح سلیقه مردم و پایین آمدن معیارهای فرهنگی و بررسی چرایی انحطاط چارچوبهای فرهنگی، به مقابله با گسترش پدیده ابتذال بپردازند…
به امید فرارسیدن آن روز…!
اینها مقدمه و بهانهای بود تا بگوییم رواج ابتذال منحصر به سالهای اخیر نیست و سطح سلیقه مردم از ۴۰-۵۰سال اخیر میل و رغبت بیشتری به دریافت کارهایی داشته که دیدن، شنیدن، خواندن و درکشان نیاز به پیچیدگی نداشته و در یک کلام، ابتذال را در لباس سادهپسندی بستهبندی و به مخاطبان ارایه میکردند.
چندی پیش یک فایل صوتی از حرفهای زندهیاد فرهاد مهراد به دستمان رسید که در سخنانی به صورت خیلی موجز و ساده به موضوع ابتذال در هنر و یکی از دلایل گسترش این مقوله فرهنگبرانداز اشاره میکند.
شما میتوانید حرفهای فرهاد را در صفحات اینستاگرام و تلگرام بانیفیلم به نشانی زیر ببینید و بشنوید…
@banifilmdaily

بدون دیدگاه