یادداشت
سعيد مطلبى*
جناب وزارت محترم ارشاد اسلامى
چهل و چند سال پيش در جلسهاى كه از سوى اسلاف شما (البته از گونه اسلاف چپگراى شما) جهت تبيين كانونها و خانه سينما تشكيل شده بود و جوانى را براى ابلاغ شعارها و وعدههايشان گسيل كرده بودند، به عرض مباركشان رسيد كه: سياه بدچهره ترسناكى، طفلى را در بغل داشت و طفل گريه ميكرد و ضجه ميزد و سياه زبان ميريخت و براى آرام كردن طفل، الفاظ آرامبخش و نوازشگونه ميگفت. رندى كه از آنجا ميگذشت به سياه گفت: «پدرجان! بچه رو بزار زمين خودش آروم ميشه، اون از خود تو ميترسه…!»
اين حرف براى اين بود كه آقايان، سنديكاى هنرمندان را كه شخصيت تعريف شده حقوقى داشت منحل نكنند كه به جايش چيزى بگذارند كه هم تحت تسلط حكومت باشد و هم اينكه هنوز تعريف روشنى از آن نداشته باشيم.
بعد از چهل و چند سال و پس از اطلاع از وعدههاى شما به هنرمندان در مورد بسته معيشتى و وام كم بهره و….. مجبورم دوباره اين حكايت را براى حضرتعالى ازنو (حكايت) كنم.
آقاى وزير؛ مگر هنرمند گداى در مسجد است كه شما وعده صدقه به او ميدهيد؟ اصلاً معناى اين روش گداپرورى و نيازمند كردن مردم به دست بخشش دولت چيست كه دارد در اين مملكت جا ميافتد؟ همه چيز هنرمند را گرفتهايد، و حالا داريد عزت نفسش را هم ميگيريد؟ هنرمند بدون عزت نفس كه ديگر هنرمند نيست.
شما به ما صدقه ندهيد، كافيست دست مافياها را از سينما كوتاه كنيد، نورچشمىها را از سينما دور نگهداريد، رانتها و امتيازها مخصوص به عدهاى خاص را قطع نماييد، به آدمهاى ناتوان، نادان، و غيرمتخصص در امر سينما، پست ندهيد، پارتىبازى، حزببازى، قوم و خويشبازى و همه بازيهايى كه در اين سالها آفتى بوده به جان سینما را پايان دهيد…..
اين طفل خودش آرام ميشود
*نويسنده مستقل سينما
بدون دیدگاه