پ مثل پلیکان، پرویز کیمیاوی و سِدعلی میرزا

آبان 18, 1400,
جمشید پوراحمد تیترهای انتخاب شده ایت مطلب، ضمانتی است برای یک آتش‌سوزی مهیب و سوختن عاطفه، احساس، عشق؛ و وای از این عشق. چه بیراهه و غلط، منم منم عشق را به یدک می‌کشیم و در این باور احمقانه که گلادیاتور عشق هستیم! پس‌ پرویز کیمیاوی اعتبار، پشتوانه و امضا مطلب پیش‌روست. مردی که روزگاری اعتبار سینمای ...

تروریست‌های فرهنگی

آبان 10, 1400
جمشید پوراحمد داستانی از معنوی مثنوی؛ «مرد عرب سگی داشت که در حال مردن بود. او در میان راه نشسته بود و برای سگش گریه می‌کرد. گدایی از آنجا می‌گذشت، از مرد عرب پرسید: چرا گریه می‌کنی؟ عرب گفت: این سگ وفادار پیش چشمم جان می‌دهد. این سگ روزها برایم شکار می‌کرد و شب‌ها ...

منوچهر نوذری شوالیه‌ای در دنیای هنر و زندگی بود

آبان 6, 1400, ,
یادداشت/ جمشید پوراحمد منوچهر نوذری یادگار تکرارنشدنی هنر ایران. می‌گفت؛ بهشت و جهنم هر روز زندگی‌مان را خودمان می‌سازیم. می‌گفت؛ ظرف فلزی هرچه خالی‌تر باشد، صدایش بیشتر است. منوچهر نوذری «گَنده دماغ از خودراضی!» اما انسانی بی‌بدیل و دوست داشتنی که دارای فتوسنتز زیبا زیستن بود. بسیاری او را گنده دماغ و از ...

هوشنگ حریرچیان، حسن اکلیلی؛ مانیفست ماندگار‌

آبان 4, 1400,
یادداشت/ جمشید پوراحمد پنجاه و دوسال پیش هوشنگ حریرچیان این هنرمند سازگار، بی حاشیه و خانواده دوست، بیمار و در بیمارستان بغوزخانیان اصفهان بستری می‌شود، (بیمارستان متعلق به مسیحیان و در زمانی یکی از‌ مجهزترین بیمارستان‌های ایران بود.)‌ هوشنگ حریرچیان در یک نگاه مشترک، دل به پرستار مسیحی خود می‌بندد. خانم حریرچیان که خوب می‌داند ازدواج ...

سخنی با کارگردان سریال «افرا»؛ بهرنگ، خدا توفیقت بده!

مهر 19, 1400
جمشید پوراحمد مورد خطابم در این نوشته، آقای بهرنگ توفیقی، کارگردان سریال «افرا»ست… دیر زمانی‌ست که فیلم و سریال‌های تلویزیون کاور ناهنجاری‌ها و تلخکامی‌هایی شده که آنها را دیدیم و تجربه کردیم و ظاهراً و از قرار معلوم، عمدی هم در ساخت آنها وجود دارد! در این میان اما سریال «افرا» مکملی‌ست برای ...

عزت اله مهرآوران؛ رفیق همه ایام

مهر 17, 1400,
جمشید پوراحمد کشاورزان جنوب نخلی را که زیاد خوشه بدهد زخمش می‌زنند! خوشه‌هایش را با بی‌رحمی تمام می‌برند! بله سخت است، اما باور کنید این کار لطف بزرگی به درخت است؛ خوشه‌های زیاد نخل مجبور است انرژی‌اش را بین مثلا ده خوشه، تقسیم کند و محصول، خرمایی است، باکیفیت متوسط و یا حتی ضعیف ...

داستان سیمین؛ حلزون درون!

مهر 16, 1400,
جمشید پوراحمد مطلب پیش رو، الهام گرفته از واقعیتی است که خواندش خالی از تفکر نیست و شاید تلنگری باشد برای تمام سیمین‌های کبک‌باور…! *** نوعی عروس دریایی به نام «مدوز» وجود دارد که هراز‌گاهی، حلزون‌های کوچک دریا را قورت داده و آن‌ها را به دستگاه هاضمه‌اش انتقال می‌دهد، اما پوسته سخت حلزون ...

گربه‌های کیش؛ آن سوی واقعیت

مهر 8, 1400,
جمشید پوراحمد سال ۸۸ تهران را ترک کردم و برای ادامه زندگی به جزیره کیش رفتم. روزها با ترافیک سنگین کار مواجه بودم‌ و بسیار راضی، اما برخلاف روزها، در شب‌های کیش، فرصتی داشتم برای ولگردی با موج عظیمی از بازارگردی، دیدن کنسرت، رفتن به کافه ها و رستوران‌ها با موسیقی‌های زنده و دیگر تفریحات سالم و ...

حکایت تلویزیون و پدر و پسر؛ از فرامرز قریبیان اسطوره سینما تا پسرش سام

مهر 3, 1400,
یادداشت جمشید پوراحمد پسر کو ندارد نشان از پدر تو بیگانه خوانش مخوانش پسر… در سینمای ایران و طی سال‌ها، تا کنون هنرمندی آرام‌تر، نجیب‌تر و افتاده‌تر از فرامرزقریبیان ندیده‌ام. بازیگری که نجابت در بازی و زندگی‌اش موج می‌زند. قریبیان در نیم قرن گذشته هرچه بارورتر شده، به همان اندازه بر دامنه ...

باغ دلگشای طبس

شهریور 18, 1400
یادداشت جمشید پوراحمد   برای سحر ولدبیگی به گمانم اگر مارکوپولو زنده بود‌، سر اینکه کدام‌مان بیشتر سفر داشته‌‌ایم با هم در جدال و کارمان به پلیس ۱۱۰ می‌کشید! نمی‌دانم خوش‌اقبالی مارکوپولوست که به ابدیت پیوسته، یا من که هنوز و همچنان در سفرم و نفس می‌کشم!   *** باغ دلگشای طبس بهشت کوچکی‌ست ...