درختی بود، ریشه در خاک اما سر در آسمان. هوشنگ سیحون، معمارِ خاطرهها، مردی بود که به سنگ جان داد و با سکوت سخن گفت. در سالروز درگذشت او، نه فقط یک معمار، بلکه راوی تاریخ و فرهنگمان را به یاد میآوریم؛ کسی که هر بنا برایش یک «آهنگ» بود و هر نقش او، ردی از روح ایران.
به گزارش ایسنا، این روزها مصادف با سالروز خاموشی مردی است که با هر خط، هر قوس و هر نقش، قصهای از تاریخ این سرزمین را بازگو کرد. هوشنگ سیحون، نه تنها معمار بود که روایتگر هویت ایرانی در زبان سنگ بود. او سازنده نبود، زندهساز بود؛ آن کسی که به آرامگاه، جان داد و به نقشه، معنا بخشید.

سیحون زادهی ایران بود، اما دل در گرو جهانی داشت که معماریاش برآمده از «روح مکان» باشد، نه تقلید فرمها. او معماری را نه به عنوان رشتهای دانشگاهی که همچون شیوهای از زیستن و اندیشیدن میدید. میگفت: «معماری، شعر من است. من با دیوار و آجر و آسمان، شعر میگویم. معمار واقعی، باید فلسفه بداند، تاریخ بداند، روان انسان را بشناسد، طبیعت را بفهمد. معماری، تنها ساختن یک بنا نیست، ساختن یک انسان است.»
او معتقد بود که «معماری خوب باید مانند یک موسیقی خوب، روح را بلرزاند.» و همین لرزش، در نقشهایی که او بر سنگها و خاکمان زد، محسوس است: آرامگاه خیام که ریاضی و شعر را در یک کالبد آرام آشتی داد، آرامگاه فردوسی که پیکرهای برای حافظهی جمعی ما شد و بنای ابن سینا که چون فانوسِ دانش در میدان همدان افروخته ماند.
آثار او تنها ساختمان نیستند، بلکه روایتهایی هستند که با زبان بیکلام حجم و نور، از فرهنگ ما میگویند. او میگفت: «اگر معماری ریشه در خاک نداشته باشد، مثل درختی است که در هوا کاشته شده.»
و اینگونه بود که طرحهایش همواره از دل خاک ایران میروییدند؛ ریشه در تاریخ داشتند و تنه در آینده میدواندند.
استاد پیشین دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، الهامبخش نسلی شد که آموخت چگونه به گذشته بنگرد، بیآنکه از آینده غافل شود. با هنرش مرز میان معماری و هنرهای دیگر را محو کرد؛ چنانکه نقاشیهایش همچون شعرهای بصری بودند و طرحهای معماریاش چون سمفونیهای سنگی.
در جایی دیگر گفته است: «معمار باید انسان را بشناسد، چون برای انسان میسازد. اگر انسان را نشناسد، برای سایهاش هم نمیتواند خانهای بسازد.»
امروز، جایگاه او در معماری ایران و جهان، همچون نشانی است حکشده بر قلب تاریخ؛ مردی که از خاک، معنا برمیکشید و از سکوت، سخن میگفت.
بدون دیدگاه