«دختر دست چپ» / Left-handed Girl ؛ یک کمدی خانوادگی تلخ و شیرین
(اولین نمایش جهانی: هفته منتقدان جشنواره فیلم کن ۱۵ می ۲۰۲۵)
نویسنده: المیرا ندائی
«دختر چپدست» (Left-handed Girl) با موسیقی متن دلپذیری آغاز میشود که شبیه تفسیر صوتی کالیدوسکوپی است که آی-جینگ- با بازی Nina Ye- پنج ساله دوستداشتنی هنگام ورود به تایپه برای اولین بار به همراه مادرش شو-فنو- با بازی Janel Tsai- و خواهر نوجوان بزرگترش آی-آن- با بازی Shih Yuan Ma- از درون آن نگاه میکند.
آن قطعه موسیقی درخشان، هر بار که این دختر چپ دست سرزنده در یک ماجراجویی جدید شیطنتآمیز یا گمراهکننده در کلانشهری چون تایپه که غرق در نئون است گرفتار می شود، نمایانگر کنجکاوی معصومانه اوست و به متن فضای دلپذیری می بخشد.
این همان زاویه دیدی است که از طریق آن وارد سهگانه تأثیرگذار بیننسلیِ فیلمساز «شی-چینگ تسو/Shih-Ching Tsou» میشویم که در نهایت زمان را بین اعضای این خانواده کوچک تقسیم میکند. اولین تلاش انفرادی تسو در مقام کارگردان، که فیلمنامه آن را با همکاری «شان بیکر/Sean Baker» ، برنده جایزه اسکار، نوشته؛ بیکر تدوین این فیلم را نیز برعهده داشته است.
به محض ورودشان به پایتخت تایوان، شو-فن در یک بازار شبانه شلوغ، غرفهای برای فروش غذا اجاره میکند، در حالی که آی-آن، با نشان دادن سرکشیای که از ویژگیهای دوران نوجوانی نیست، هرچند در مورد او با کینه همراه است، تصمیم میگیرد با کار در یک غرفه فروش آجیل با رئیسی با شخصیتی مشکوک، پول دربیاورد.
به لطف تدوین بیکر، زمان به سرعت روی صفحه نمایش میگذرد و بیننده را آگاه نگه میدارد که این سه نفر به آرامی در حال شکل دادن به زندگی جدیدی در اینجا هستند، بدون اینکه نیازی به مشخص کردن تعداد هفتهها یا ماههای روایت در متن باشد.
صحنههایی که به هر یک از تجربیات فردی آنها اختصاص داده شده است، با صحنههای دیگری در هم تنیده شدهاند که در آنها هر سه نفر یا هر دو نفر حداقل همزمان در یک فضا با هم شریک میشوند و مجموعهای از موقعیتها را ایجاد میکنند که درک بیننده را از آنچه که آنها را به طور جداگانه رنج میدهد و درگیریهایی که به عنوان یک واحد با آن روبرو هستند، تکامل میبخشد. اینکه این تغییر مداوم دیدگاه تا حد زیادی موفق است، ادای احترامی به نویسندگی پیچیده تسو و بیکر است، هم از نظر توسعه شخصیتهای باورپذیر و هم از نظر ساختار کلی اثر. خودانگیختگی که به نظر میرسد اکثر وقایع با آن رخ میدهند، «دختر چپ دست» را بسیار چشمگیرتر میکند.
وقتی پدربزرگ عصبانیاش او را متقاعد میکند که دست چپش «دست شیطان» است، ای-جینگ از آن عضو «نفرینشده» برای دزدیهای کوچک استفاده میکند و پیشگویی بد بودن آن را به واقعیت تبدیل میکند. بعدها، وقتی کودک شروع به نسبت دادن تراژدیهای دیگر به دستانش میکند، احساس گناه وجودش را فرا میگیرد.
تسو و فیلمبرداران، «کو-چین چن/ Ko Chin Chen» و «تزو-هائو کائو/ Tzo-Hao Kao»، هنگام کاوش در تایپه از دریچهی چشمان ای-جینگ ، بر یک شور و نشاط جنبشی تکیه میکنند که ما را با حسی از شگفتی و اندکی دلهره، از میان بازار شبانه و رنگهای اشباعشدهاش عبور میدهد. تایپه به عنوان منظرهای در حال حرکت در میان هرج و مرج طراحیشده به تصویر کشیده شده است.
بازی آی-آن، که سرشار از دوگانگی و ابهام است، مسلماً چالشبرانگیزترین نقش است، زیرا شخصیت او دو نسل دیگر را در یک خانواده به هم پیوند میدهد و طیف وسیعی از احساسات را در بر میگیرد. تقریباً هر تعاملی که آی-آن با شو-فن دارد، سرشار از احساسات تند و عدم تمایل به ابراز همدردی زیاد با والدین است، در حالی که عکس این موضوع در رفتار مهربانانه او با آی-جینگ صادق است. این پیوند مثلثی، که مملو از کینههای حلنشده است، با آشکار شدن ریشههای برخی از این دشمنیها، غنای دراماتیک خود را افزایش میدهد.
آنچه در نهایت به عنوان یک بیماری رایج آشکار میشود، جایگاه پایینتر دختران در سلسله مراتب خانوادههای چینی است. داشتن فرزند پسر آنقدر مطلوب است که یک زن حاضر است فرزند شوهرش را که حاصل رابطه نامشروع با زن دیگری است، بزرگ کند، البته به شرطی که پسر باشد. شو-فن و خواهرانش از بدو تولد قربانی این جایگاه ثانویه بودهاند و در سایه خواهر یا برادر مرد خود بزرگ شدهاند. مادر شو-فن که در این سیستم مردسالار بزرگ شده و درگیر فعالیتهای مخفیانه است، حاضر نیست برای حمایت از دخترانش، وضع موجود را به چالش بکشد.
تسو به چنین بیعدالتی گسترده و ریشهداری نه به صورت تئوری، بلکه با نشان دادن پیامدهای مادی آن در زندگی روزمره میپردازد، زیرا این امر بر توانایی شو-فن در دریافت حمایت مالی از والدینش تأثیر میگذارد و بر تصمیماتی که او برای آی-آن میگیرد، تأثیر منفی میگذارد زیرا او شرطی شده است که باور کند حفظ آبرو مهمتر از احساسات یا خواستههای زنان در یک خانواده است.
خوشبختانه، موضع قاطع آی-آن برای عدم تداوم سکوتی که نسلهاست آنها را آزار میدهد، به عنوان کاتالیزوری برای شو-فن به نظر میرسد تا در دیدگاه خود تجدید نظر کند. تماشای فروپاشی و بازسازی سه شخصیت اصلی، همیشه با کمک یکدیگر، حتی اگر با اکراه، تأیید میکند که آنها پناهگاه محکمی برای عبور از طوفانها دارند.
اگرچه با توجه به تمام رشتههایی که تا حدی از هم میگشاید، که برخی از آنها در اینجا فقط به آنها اشاره شده است، کمی بیش از حد جاهطلبانه به نظر میرسد، «دختر چپدست» به طور موثری تسو را به عنوان یک نویسنده-کارگردان تمامعیار معرفی میکند که با تمام دانش خردمندانهی کسی که در پروژههای زیادی با بازیگران تازهکار، کودکان یا مناطق شهری آشفته کار کرده است، داستانهایی با اهمیت اجتماعی و سبک رسمی روایت میکند. با این حال، این بار، او این کار را در بستر سرزمین مادری خود و با الهام از داستانهای نزدیک به خودش انجام داده است. به نظر میرسد بازگشت ایدهآلی باشد.
🔘🔘🔘
فیلمبرداری در «دختر چپدست» با بهرهگیری از ویژگیهای منحصربهفرد فیلمسازی با آیفون، انرژی و طراوت تایپه را بهخوبی به تصویر میکشد و تجربهای بصری و همهجانبه ارائه میدهد. ترکیب نورپردازی پرکنتراست، نماهای عریض و حرکتهای پویای دوربین به زیبایی بصری و تأثیر روایی فیلم کمک شایانی کردهاند.
اما پیچ و خم واقعی در پایان فیلم، در صحنهای طولانی، مستقل و واقعی از قدرت دراماتیک شگفتانگیز که در جشن تولد بزرگ خانواده اتفاق میافتد، رخ میدهد. این صحنهای درخور مایک لی یا برادران داردن است و باید به کارگردانی تسو و تدوین بیکر اعتبار بخشید که با وجود تمام این حس که تا انتهای داستان به آن چسبیده است، هنوز هم خوب از آب در میآید.
گفتنیست «دختر چپدست» برای دریافت نخل طلا نامزد نخواهد شد. با این حال، این فیلم در جشنواره کن در بخش «هفته منتقدان» به نمایش گذاشته شد. این بدان معناست که فیلم در یک بخش مستقل و موازی از جشنواره رقابت میکند، نه در رقابت اصلی برای جایزه نخل طلا.
بدون دیدگاه