در حالی که از نیمه سال ۱۴۰۲ به تدریج سلبریتیها به برنامههای تلویزیون بازگشتند ولی به نظر میرسد میزان مخاطب برنامههای رسانه ملی که در این ماهها افزایش یافته، همچنان با ارقام مطلوب فاصله دارد. ضمن اینکه بازگشت تلویزیون به رویکرد قبلی را میتوان به سناریوی شکستخورده «سلبریتیزدایی» نسبت داد که البته سال گذشته در همین ایام، بخاطرش از سوی نهادهای نظارتی مورد تشویق قرار گرفته بود.
به گزارش ایسنا، با وجودی که سیاستگذاری دوره جدید سازمان صداوسیما درباره چهرهها، در سالهای اخیر کمتر به شکل صریح رسانهای شده است اما بر اساس خروجی آنتن تلویزیون، از مهر ماه ۱۴۰۰ برای حدود دو سال، بسیاری از مخاطبان و اهالی رسانه، به این دریافت رسیدند که تلویزیون حضور چهرههای فرهنگی، هنری و ورزشی روی آنتن را محدود کرده و چه در مقام مجری و چه در مقام مهمان، تلاش روشنی برای معرفی چهرههای تازه ـ نه استفاده از شهرت چهرههای باسابقه ـ انجام میشود.
اجرای این استراتژی که با عنوان «سلبریتیزدایی» به شهرت رسید، با پایان تدریجی چند برند شاخص تلویزیون و پایان حضور چند مجری مشهور روی آنتن همراه شد. این رویه حتی در مقطعی مورد ستایش شورای نظارت بر صداوسیما هم قرار گرفت و صداوسیما نامهای را از این نهاد نظارتی منتشر کرد که در آن بهخاطر دوری از «سلبریتی زدگی» در برنامههای تحویل سال ۱۴۰۲ صداوسیما را مورد تشویق قرار داده بودند.
با این حال از نیمه سال ۱۴۰۲، روند یادشده معکوس شد و سلبریتیها به عنوان مجری و مهمان برنامههای زیادی به تلویزیون برگشتند. این بازگشت البته با حواشی نیز همراه بود که از مهمترین آنها میتوان جنجال بر سر تولید برنامه «سیم آخر» با اجرای رضا رشیدپور و در نهایت لغو آن دانست. مجری که این روزها با رفتن به شبکه نمایش خانگی قصد تولید برنامهای گفتوگو محور در همان حال و هوای هاردتاکهای معروف دهه ۸۰ در تلویزیون را دارد.
در نیمه دوم سال گذشته، بازیگران زیادی به عنوان مجری به تلویزیون اضافه شدند که از جمله آنها میتوان به محمدرضا گلزار مجری «پانتولیگ»، سید جواد رضویان میزبان «معرکه»، علیرضا استادی مجری «شصتادیا» و مجید واشقانی میزبان «ایرانبین» اشاره کرد. مهران غفوریان، ایرج طهماسب، سروش جمشیدی و امین زندگانی نیز از دیگر این چهرهها بودند. چند برنامه مانند «برمودا»، «جام آرزوها»، «مداربسته» و «هموطنز» هم به آنتن آمدند که سلبریتیها را به عنوان مهمان دعوت میکردند.
اینگونه شد که تلویزیون با روند جدید واکنشهای نسبتا مثبتی گرفت و برخی عناوین آن مانند «پانتولیگ»، «مهمانی» و «برمودا» توجهها را به خود جلب کرد.
در روزهای پس از نوروز نیز اظهارنظری از سوی پیمان جبلی ـ رییس سازمان صداوسیما ـ منتشر شد که نشان میداد همزمان با بازگشت سلبریتیها، میزان مخاطب تلویزیون نیز افزایش داشته است. او ۱۴ فروردینماه در دیدار با جمعی از هنرمندان با اشاره به نظرسنجی اخیر مرکز تحقیقات رسانه ملی گفت: هفته اول سال نو و در ایام نوروز میزان مخاطبانمان ۸ درصد بیش از سال گذشته بود.
بازگشت تلویزیون به رویکرد قبلی را میتوان به سناریوی شکستخورده «سلبریتیزدایی» نسبت داد که البته سال گذشته در همین ایام، بخاطرش از سوی نهادهای نظارتی مورد تشویق قرار گرفته بود
با این همه بسیاری این عملکرد صداوسیما را «خودانتقادی در بخش مدیریتی» تعبیر کردند و در توضیح آن گفتند، تلویزیون در این یکی ـ دو سال اخیر علیه سلبریتیها اقدام کرده بود و قرار بود سلبریتیزدایی شود اما عملاً با آوردن سلبریتیها در نوروز به انتقاد از خودش پرداخت.
به اعتقاد برخی از این منتقدان تلویزیون بهتر است به سمت محبوبها برود؛ چراکه سلبریتیها اکثراً مالی هستند و آنجا که پول نباشد معمولا نمیروند.
بر این اساس مدیران دو سال فرصت داشتند تا وارد برنامهریزی برای شیوه و نحوه برنامهسازی جدید شوند و حالِ مخاطبانشان را خوب کنند اما آنطور که از شواهد برمیآید، نتوانستند و باز هم ـ حالا یا برای حفظ آگهی یا حفظ مخاطب ـ به روال گذشته پرداختند.
این البته در حالی است که نشانههای دیگری، از فاصله قابل توجه وضعیت کنونی با شرایط مطلوب در دهههای گذشته حکایت دارد. به تازگی نشستی در صداوسیما با هدف اعلام آمار تعداد بیننده برنامههای نوروزی و رمضان برگزار شد که نشان میدهد «نون خ» با حدود ۴۱/۵ درصد پرمخاطبترین بوده است. سریال «زیرخاکی» ۲۴/۹ درصد، سریال «هفت سر اژدها» با ۲۲/۵ درصد و برنامه «محفل» به عنوان پرمخاطبترین برنامه افطاری با ۲۷/۹ و به دنبال آن «زندگی پس از زندگی» با ۲۷/۱ درصد پربینندهترین برنامههای رمضانی محسوب میشوند.
به اعتقاد برخی از این منتقدان تلویزیون بهتر است به سمت محبوبها برود؛ چراکه سلبریتیها اکثراً مالی هستند و آنجا که پول نباشد معمولا نمیروند
در این نشست این پرسش از سوی خبرنگاران مطرح شد که چرا سریالهای تلویزیون مثل قبل خیابان خلوتکُن نیستند؟ که نماینده تلویزیون در پاسخ این اتفاق را به فضای کلی مصرف رسانه نسبت داد؛ اینکه «۱۵ سال قبل بخش عمده مصرف رسانهایِ مخاطبان، تلویزیون بود اما حالا سایر بسترها را هم داریم. این الگو فقط در ایران نیست در تمام دنیا این اتفاق افتاده است. تلویزیونی که زمانی ۸۰ درصد مخاطب داشت الان اینگونه نیست. شبکهای در دنیا نداریم که ۸۰ یا ۹۰ درصد مخاطب داشته باشد. بنابراین مردم از بسترهای مختلف مصرف رسانهایشان را تامین میکنند.»
با این همه به نظر میرسد اگرچه رسانه ملی طی ماههای اخیر با تغییر تدریجی سیاستها از سلبریتیزدایی به جذب سلبریتیها، برای بازگشت به روزهای خوب گذشته، تلاش و هزینه فراوانی انجام داده است اما همچنان با نقطه مطلوب فاصله دارد و اغلب برنامهها به اندازه ظرفیت و کیفیتی که نشان دادهاند، نتوانستهاند مخاطب جذب کنند.
بدون دیدگاه