زندهیاد «ایران درودی» را میتوان نقاش بهار ایران زمین نامید، نقاشی که زیستی میان زمستان و بهار داشت و شکوفهها در بوم نقاشیاش عنصر تکرارشوندهای هستند که همچون تجربه زندگی این هنرمند بارها از دل یخبندانِ زمستان جان سالم به در میبرند و به گرمای خورشیدِ بهار سلام دوباره میدهند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، زندگی ایران درودی نقاش و نویسنده به ظاهر ۲ فصل بیش نداشته است، زمستان و بهار؛ اما زیستن میان زمستان و بهار هنری است که او استاد آن بود و توانست در تلاطم زندگی از زمستانهای متعدد به بهار رفت و برگشت کند.
بسیاری از آثار او فرمهای انتزاعی یا نیمهانتزاعی را نشان میدهد که شبیه گلهای در حال شکفتن، جریان آب، یا نور خورشید هستند. این عناصر مفاهیم بهار مانند تولد دوباره، رشد گیاهان، و جاری شدن زندگی را تداعی میکند.
نگاه همیشگی درودی به مفاهیم فرازمینی، چرخه حیات، و وحدت انسان با طبیعت، پیوندی آشکار با بهار به عنوان نماد تجدید چرخه زندگی دارد؛ آثار او گاه با ترکیب عناصر زمینی و آسمانی، پیوندی عرفانی بین طبیعت و روح انسان خلق میکنند که یادآور نوزایی بهاری است.
نقاشیهای درودی، با وجود سردی گاه نهفته در پسزمینهای برگرفته از مفهومی چون تنهایی انسان، از طریق رنگها و فرمهای پرانرژی، حسی از امیدواری و امکان تغییر را القا میکنند. این دوگانگی را میتوان بازتابی از تضاد بین زمستان سرد و بهار گرم برداشت کرد.
امید داشتن به امید مهمترین دستاورد زندگی ایران درودی بود که میتوان رد آن را در نقاشیهایش یافت. رویش شکوفه هایی میان یخبندان؛ همچون روند زندگی ایران درودی است.
گواه آن را در کتاب زندگینامه اش با عنوان «در فاصله دو نقطه» میتوان یافت، آنجا که می نویسد: «تا این مرحله از زندگی دانسته ام که می باید کوله بار غم ها و دلتنگی ها را بر زمین گذارد و به استقبال آینده رفت حتی اگر این آینده یک روز یا یک ساعت یا فقط یک لحظه باشد.
مطمئن هستم بهترین لحظه، لحظه بعدی زندگی ام خواهد بود. شاید لحظه بعدی، نوید خلق اثری باشد که هنوز نیافریده ام. ولی در لحظه بعدی، اثری به ابعاد آرزوهایم، اثری به رنگ عشقهایم، اثری به شفافیت تمام آینهها، خلق خواهم کرد و سپس این اثر را در بالاترین نقطه آسمان بر خواهم افراشت تا تصویر تمامی این جهان در آن انعکاس یابد.»
این نقاش وضعیت چشم به جهان گشودنش را چنین شرح می دهد که گویی تقدیر از همان لحظه نخست گذار از زمستان به بهار را به نافش بست.
او چنین می نویسد: «از مادر سخت زاده شدم. قابله ای که به مدت چهل و هشت ساعت درگیر تولد کُند و دردناک شده بود، آن چنان از جان خودش مایه گذاشت و عرق ریخت که دچار سینه پهلوی شدیدی شد و چند روز بعد از تولد من، چشم از جهان فرو بست.»
«ایران درودی» بانوی هنرمندی است که هر چند سخت متولد شد و سخت زیست، اما بارها پیلهها شکافت و پروانه شد.
ارتباط نقاشیهای ایران درودی با بهار نه صرفاً در بازنمایی مستقیم طبیعت، بلکه در استفاده از نمادها، رنگها، و مفاهیمی چون نوزایی است که با روح این فصل همخوانی دارند. همچون تلألؤ نور، این هنرمند نه در خلق اثر، که در زندگی نیز رسیدن به نور را مهمترین هدف خود میدانسته است.
آثار او از طریق ترکیب عناصر انتزاعی و عرفانی، چرخه زندگی و هماهنگی انسان با طبیعت را جشن میگیرند، همانگونه که بهار نماد نوزایی این چرخه است.
بدون دیدگاه