12:07

زادروز «خسرو شکیبایی» مصادف است با روز جهانی تئاتر. این تلاقی خود می‌تواند نشانه‌ای بزرگ باشد بر ظهور هنرمندی که با هنر خود، به یکی از اساطیر این رشته تبدیل شد و امروز، زنده‌تر از هر زمان دیگری، در ادبیات مردم و خاطرات آنها، ساری و جاری است.
امروز، روز جهانی تئاتر است. روزی که برای هنردوستان ایرانی، فارغ از گرامی‌داشت این هنر اصیل، یادآور یک نام بزرگ نیز است: خسرو شکیبایی. بازیگر شش‌دانگی که ازقضا، تاریخ تولدش با روز جهانی تئاتر یکی است. ستاره‌ای که سال‌ها بر روی صحنه نمایش درخشید و از همان خاک صحنه، به مدارج بالایی که یک هنرمند این حوزه می‌تواند به آن دست یابد، رسید.
خسرو شکیبایی اگرچه ستاره مسلم تاریخ سینمای ایران است اما همواره خود را مدیون هنر نمایش می‌دانست. صحنه را مقدس می‌داشت و هربار که به روی سن می‌رفت، ابتدا خم می‌شد و خاک صحنه را می‌بوسید و سپس به آن ساحت، ورود می‌کرد.
با اینکه خیلی دیر به سینمای ایران معرفی شد اما خیلی‌زود توانست به اعتباری ثقیل در تاریخ این سینما تبدیل شود. با آن‌که از اواخر دهه ۶۰ به چهره‌ای آشنا برای سینما و تلویزیون کشور تبدیل شده بود اما هیچ‌گاه تئاتر را ترک نکرد. نمونه این وفاداری به فیلم خط قرمز مسعود کیمیایی برمی‌گردد که شکیبایی به‌واسطه این فیلم، برای نخستین‌بار جلوی دوربین رفت. نام خسرو، در همان زمان در محافل سینمایی پخش شد اما وی پس از پایان فیلمبرداری، باز به صحنه بازگشت و مسحور زرق‌وبرق دنیای سینما نشد. در ادامه و زمانی که وی به ستاره بی‌چون‌وچرای این سینما تبدیل شد، باز هم صحنه را فراموش نکرد و از هر فرصتی برای بازگشت به این هنر مقدس استفاده می‌کرد.
تمام بدعت‌هایی که شکیبایی را به بازیگر تراز اول سینمای ایران تبدیل کرد، از هنر لایزال تئاتر می‌آیداین آبدیده شدن بر روی صحنه، تاثیر شگرفی بر روی ماندگاری هنر شکیبایی در دنیای سینما داشت. عادت داشت با نقشش زندگی کند. تمرین زیاد را دوست داشت. بارها دیده شد وقتی گروه پس از چند ساعت کار مداوم، برای ساعتی استراحت می‌داد، شکیبایی، متن به دست در گوشه‌ای خلوت، تمرین می‌کرد تا ذات حقیقی آن نقش، به دست بیاید. این مدل تمرین و ممارست در اجرا، از شکیبایی، بازیگری آفرید که بدون اغراق، تاریخ سینما، هرگز مانند او را به خود ندیده است.
بازی‌های زیرپوستی او در نقش‌های مختلف و تربیت وجوه درونی و بیرونی نقش، ازجمله پارامترهایی بود که میراث هنر نمایش و واکاوی عمیق این هنر در رابطه با ریزجزئیات یک نقش است. چنان شده بود که انگار بازیگر به دنیا آمده است؛ جوری با نقش زندگی می‌کرد و متدهایی بدیع را پیاده می‌نمود که رشک‌برانگیز است. این ابتکارهای فردی، دایرمدار ممارست ممتد و فراوان بر روی صحنه بود. هم‌چنان‌که روحیه مردمی والای او نیز در نتیجه تسلیم و احترام محض وی بر روی صحنه به مخاطبان بود. هیچ بازیگری به‌مانند خسرو شکیبایی نتوانست با یک سریال (خانه سبز) حجم گسترده‌ای از عطوفت را در سطح جامعه بگستراند. هم‌چنان‌که هیچ بازیگری هم‌چون او نتوانست شمائل نوینی از انتلکتوئل ایرانی در اواخر دهه ۶۰ باشد کمااینکه این وجهه، تا امروز نیز نتوانست به دست بازیگر دیگری، مدرنیزه شود.
تمام این بدعت‌هایی که شکیبایی را به بازیگر تراز اول سینمای ایران تبدیل کرد، از هنر لایزال تئاتر می‌آید. برای بازیگری که نامش، ۱۵ سال پس از درگذشتش، زنده‌تر از بسیاری از بازیگران حال حاضر سینما و تلویزیون کشور است، ثبت کوچه‌ای بین فسلطین جنوبی و برادران مظفر که ساختمان شماره ۲ خانه تئاتر در آن واقع است، آورده‌ای ندارد. او ذات و زیستی تئاتری داشت و نشان داد که چگونه با وجود گمنامی، صحنه می‌تواند به چه سکوی پرتابی تا منتهای تاریخ یک کشور و محبوبیت بین نسل‌های متوالی منجر شود. این، جادوی تئاتر است و همین کشف صحنه (خسرو شکیبایی) خود به تنهایی می‌تواند دستاویز بزرگی باشد بر محبوبیت این هنر.
باید از تئاتر ممنون بود که خسرو شکیبایی را به تاریخ ایران معرفی کرد.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *