14:05

مهناز صدری از آموختن زبان روسی و تجربه تحصیل در دانشگاه مسکو در دوره اتحاد جماهیر شوروی و تدریس در دانشگاه تهران می‌گوید. او همچنین درباره آموزش زبان‌ روسی و مشکلات ترجمه این زبان نکاتی را مطرح می‌کند.

به گزارش ایسنا، مهناز صدری از استادان قدیمی زبان روسی در ایران است که این زبان را در دانشگاه مسکو آموخته و علاوه بر تدریس، در حوزه تألیف و ترجمه از زبان روسی نیز فعال است. به بهانه بازنشر کتاب «زیبا» با او در زمینه آموزش زبان‌ روسی و مشکلات ترجمه این زبان گفت‌وگویی انجام دادیم و پای خاطراتش از تحصیل و زندگی در مسکو نشستیم که حاصل این گفت‌وگو را می‌خوانید:

شما دارای سابقه طولانی تدریس زبان روسی در گروه زبان و ادبیات روسی دانشگاه تهران هستید. ممکن است بگویید چه عاملی شما را به سمت این زبان کشاند؟

داستان از این‌ قرار است که در دهه ۱۳۴۰ کارشناسان اتحاد جماهیر شوروی پس از بستن قرارداد جهت ساخت ذوب‌آهن به ایران آمدند، ولی به‌طور کلی شوروی‌ها زبان انگلیسی بلد نبودند، ایرانی‌ها هم زبان روسی نمی‌دانستند بنابراین برای تسهیل در روند کار ابتدا برای کار ترجمه، از مهاجرینی که مثلاً از ارمنستان با آذربایجان شوروی قبلاً به ایران آمده بودند استفاده می‌شد ولی این کفاف امور را در ذوب‌آهن نمی‌داد؛ بنابراین شرکت ملی ذوب‌آهن ایران پس از یک فراخوان عمومی دست به تشکیل کلاس‌های آموزش زبان روسی زد که مدرسینش روسی‌زبانان مقیم تهران بودند. درنتیجه کلاس‌ها فاقد هرگونه جنبه علمی بود و فقط آن‌جا مکالمات روزمره، الفبا و خواندن و نوشتن ابتدایی را درس می‌دادند. من‌هم در این کلاس‌ها به‌عنوان یک زبان‌آموز شرکت کردم و به این ترتیب با زبان روسی آشنا شدم.

بعد چطور شد که برای تحصیل زبان روسی به دانشگاه مسکو رفتید؟

در پایان دوره یک امتحان برگزار شد و ۱۳ نفر از زبان‌آموزان را برای تحصیل در اتحاد جماهیر شوروی انتخاب کردند که من‌هم یکی از آن‌ها بودم. به‌این‌ترتیب در ۱۳۵۰ در رشته زبان و ادبیات روسی در دانشگاه دولتی مسکو شروع به تحصیل کردم. آن زمان در مسکو زبان و ادبیات تا مدتی واحدهای مشابه داشت و بعد ما می‌توانستیم یکی از دو گرایش را انتخاب کنیم: گرایش زبان و گرایش ادبیات که من گرایش زبان را انتخاب کردم.

یعنی چه زمانی می‌شد؟

سال ۱۳۵۰؛ یعنی دوره برژنف.

از رویارویی خودتان با اتحاد جماهیر شوروی برایمان بگویید. قاعدتاً باید برایتان تجربه غریبی باشد.

بله. همین‌طور است. در آن زمان به اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی می‌گفتند پشت پرده‌های آهنین. هیچ‌وقت کسی تصور نمی‌کرد آن‌جا برود. همه بیشتر برای ادامه تحصیل به آمریکا و اروپا می‌رفتند. من وقتی به مسکو رفتم، ۲۱ سال داشتم و این اولین سفرم به خارج از کشور بود؛ آن‌هم به یک کشور کمونیستی. آن‌جا همه‌چیز باعث تعجب من می‌شد. از هر نظری که شما تصور کنید کشوری متفاوت بود. ما به علت کارهای اداری در مورد ویزا و پاسپورت با تأخیری دوماهه از شروع دانشگاه به مسکو رسیدیم. اواخر مهر و نزدیک آبان بود و شب قبل برف سنگینی باریده بود. من همین‌طور به پنجره اتوبوسی که ما را به خوابگاه دانشگاه می‌برد، چسبیده بودم و برایم دیدن همه این مناظر پربرف و جاده‌های بسیار عریض و زن‌های بسیار قوی‌هیکل که داشتند در خیابان برف پارو می‌کردند جالب بود، از این‌که زن‌ها در هر کاری حتی در کارهای فیزیکی هم شرکت داشتند. در هفته اول چیزی که مورد تعجب بسیار من شده بود، رعایت نظم و انضباط و قوانین اجتماعی در همه زمینه‌ها بود.

چطور در دانشگاه به تدریس مشغول شدید؟

پس از پایان دوره تحصیل در دانشگاه مسکو در سال ۱۳۵۵ به ایران بازگشتم و چون از کارمندان استخدامی ذوب‌آهن بودم، موظف بودم همان‌جا کار کنم. خانم دکتر مهری آهی که از قدیم سرپرستی مرکز زبان‌ها و بعداً ریاست گروه زبان‌ها و زبان روسی را داشت و از مترجمان بنام هستند که مستقیماً از روسی آثار کلاسیک را به فارسی ترجمه کرده‌ مثل‌ این‌که پرونده علمی‌ام را بررسی کرده و خواسته بود در دانشگاه تهران تدریس کنم. بنابراین بعد از ساعت کاری ذوب‌آهن از ساعت ۴ تا ۶ و ۶ تا ۸ برایم کلاس گذاشتند. با باز شدن دانشگاه‌ها بعد از انقلاب فرهنگی به‌طور رسمی به استخدام دانشگاه تهران درآمدم.

اصولاً پیشینه تدریس زبان روسی به‌صورت دانشگاهی در ایران چیست و از چه زمانی آغاز شد؟

از همان ابتدای تأسیس دانشگاه تهران زبان‌های انگلیسی، فرانسوی، آلمانی و روسی تحت عنوان مرکز زبان‌های خارجی دانشگاه تهران شروع به فعالیت کردند. بعدها به دلیل افزایش دانشجویان زبان‌ها، مرکز زبان‌های خارجی در دانشکده ادبیات و علوم انسانی به گروه‌های مستقل زبانی تقسیم شد که در سال‌های بعد با اضافه شدن زبان‌های دیگری مثل ایتالیایی، اردو و ژاپنی گروه‌های زبان‌های خارجی در قالب دانشکده زبان‌های خارجی تهران به فعالیتشان ادامه دادند. ولی تدریس زبان روسی به سبب عواملی مانند مناسبات محدود فرهنگی-سیاسی، نبودن استادان متخصص و کتاب‌های آموزشی و نیز بازار کار پس از تحصیل، رشد بسیار محدودی داشت.

 با توجه به سابقه تدریستان، فکر می‌کنید مشکلات آموزشی زبان روسی به فارسی‌زبانان چیست؟

بسیار بسیار زیاد است. اولاً کسانی که وارد رشته زبان روسی در دانشگاه می‌شوند چنان‌چه از قبل زبان روسی را بدانند می‌توانند به زبان روسی امتحان بدهند در غیر این‌صورت به زبان انگلیسی امتحان می‌دهند. کما این‌که در مورد زبان‌های دیگر مثل آلمانی، فرانسه و ایتالیایی هم همین‌طور است. بعد به ترتیب امتیازی که آورده‌اند و گرایشی که خودشان تعیین کرده‌اند، می‌توانند وارد زبان‌های مختلف بشوند. در مورد زبان روسی گرایش زیادی وجود ندارد بنابراین ممکن است کسانی‌که علاقه‌ای به این زبان ندارند صرفاً با هدف قبولی در دانشگاه به این رشته بیایند. این دانشجویان در محیط بومی آن زبان، زبان را یاد نمی‌گیرند. ما مجبور می‌شویم که بیشتر از طریق مقابله زبانی از طریق دستور زبان عمل کنیم اما متأسفانه دانشجویان در دستور زبان فارسی هم اشکال دارند ما باید تازه دستور زبان فارسی را به آن‌ها می‌آموختیم تا این را روی مبحثی که به آن در زبان روسی می‌رسیدیم پیاده کنیم. ساختار زبان‌های روسی و فارسی بسیار متفاوت است. چون زبان روسی یک زبان صرفی است و این موضوع بسیار در زبان فارسی اشکال تولید می‌کند. مثلاً وقتی به زبان فارسی بخواهیم بگوییم «از مدرسه»، در زبان فارسی واژه مدرسه تغییری نمی‌کند ولی در زبان روسی آوای آخر واژه مدرسه تحت تأثیر این حرف اضافه تغییر می‌کند. در نتیجه هر کدام از حروف اضافه دارای تغییر خاصی هستند که در واژه رخ می‌دهد. دیگر، وجود تنها دو شکل ماضی در زبان روسی است که در مقابل چهار شکل ماضی در زبان فارسی قرار می‌گیرد. در نتیجه تقابل این‌ها امکان ندارد و تنها از طریق مفهوم می‌توان به آن رسید.

علاوه بر این‌ها مشکلی که ما در آن زمان داشتیم دسترسی نداشتن به کتاب‌های آموزشی، نوار و فیلم بود؛ ما هیچ  ارتباط علمی با اتحاد جماهیر شوروی نداشتیم. کتاب و یا نوار به زبان روسی ردوبدل نمی‌شد. ما از روی کتاب‌هایی که با خودمان ته چمدان آورده بودیم و از طریق فتوکپی و زیراکس تدریس می‌کردیم؛ البته بعد از فروپاشی شوروی وضع خیلی بهتر شد.

در دوره دانشجویی در دانشگاه مسکو با چه شیوه‌های آموزشی آشنا شدید که فکر می‌کنید جای آن در نظام آموزشی ما خالی است؟

زمانی که من در آن‌جا تحصیل می‌کردم هنوز خبری از رایانه و تکنولوژی جدید نبود و شیوه‌های تدریس هم بیشتر به استادان و روش‌هایی که آن‌ها برای هر درسی انتخاب می‌کردند مربوط می‌شد ولی برای این‌که زبان و فهم ما به روسی توسعه پیدا کند یک روش وجود داشت، به ما می‌گفتند بروید فلان فیلم را ببینید و بعد سر کلاس موضوع را به گفت‌وگو می‌گذاشتند و این در تمام طول ترم ادامه داشت.

از آن‌ جا که شما به کار ترجمه هم پرداخته‌اید، به نظرتان مشکلات ترجمه آثار روسی از زبان واسط (انگلیسی یا فرانسوی) چیست؟

ترجمه به نظرم هم هنر و هم فن بسیار ظریف و درعین‌حال پیچیده‌ای است که اگر از قوانینش تخطی شود هم مدیون نویسنده می‌شویم و هم مدیون خواننده‌ای که ما برایش ترجمه کرده‌ایم. مترجمان ساده‌انگار یا کسانی که تازه دست‌به‌کار ترجمه می‌زنند فکر می‌کنند ترجمه یعنی معادل‌یابی واژه‌ها و ساختن یک جمله از آن‌ها که احیاناً باید معنا هم داشته باشد ولی ترجمه این‌گونه نیست و در خلال مطلبی که بیان می‌شود، فرهنگی هم باید منتقل شود که اگر مترجمی با آن فرهنگ آشنا نباشد امکان ندارد ترجمه‌اش کامل و صادق باشد. این موقعی است که تازه ترجمه از زبان مبدأ به زبان مقصد می‌آید ولی بعضی وقت‌ها ترجمه از زبان واسط انجام می‌شود و امکان ندارد که این ترجمه‌ها با موفقیت انجام شوند. چون مترجم نوبت اول اشتباهات و برداشت‌های نابجای خودش را منتقل می‌کند و مترجم دوم آن‌ها را منعکس می‌کند و احیاناً اشتباهات خودش را هم به آن اضافه می‌کند.

یعنی شما ترجمه از زبان واسط را کلاً رد می‌کنید؟

من فکر می‌کنم که بهتر است همیشه یک مترجم، مستقیم ترجمه کند و اگر هم حتماً نیازی بود که از زبان واسط استفاده کند سعی کند از دو مترجم و دو کتاب ترجمه‌شده برای این‌که آن‌ها را با هم مقایسه کند استفاده کند و همچنین مطمئن باشد که مترجم واسط از مترجمان زبردست زبان واسط است. به‌طورکلی ترجمه حتی اگر از زبان‌ اصلی مبدأ به مقصد و بدون واسطه زبان دیگری هم صورت بگیرد امکان ندارد همان حال و هوا و همان اثری را که روی خواننده زبان بعدی می‌گذارد روی خواننده زبان مقصد هم بگذارد.

به نظر شما ترجمه‌های آثار روسی از زبان واسط (انگلیسی یا فرانسه) تا چه حد موفقیت‌آمیز هستند؟

من خودم چند تا از ترجمه‌هایی که از زبان واسط (از زبان روسی به انگلیسی و از انگلیسی به فارسی) ترجمه کرده بودند بررسی کردم و متأسف شدم و مقاله‌هایی هم در این خصوص نوشتم که چاپ شد. همان‌طور که قبلاً گفتم اگر می‌خواهید اثری را ترجمه کنید که زبان مبدأش را نمی‌دانید و مجبور به استفاده از زبان واسط هستید، سعی کنید از مترجم معتبر زبان میانی استفاده کنید.

درباره آثار تألیف و ترجمه‌ خود برایمان توضیح دهید؟

من در دوران دانشجویی و تدریس دنبال تفاوت‌های اساسی بین زبان روسی و فارسی بودم که حاصلش در دوران تدریس و برای دانشجویان به‌صورت چهار کتاب منتشر شد: کاربرد نمود فعل در زبان روسی، واژگان سینونیم مترادف در زبان روسی، دستور زبان روسی و فرهنگ موضوعی (فرهنگ زبان روسی به فارسی و فارسی به روسی). همچنین در زمینه ترجمه، اولین اثری که در همان دوران تدریسم ترجمه کردم «زندگی و آثار نزاری قهستانی» شاعر نیمه دوم قرن هفتم و نیمه اول قرن هشتم و منتسب به اسماعیلیان بود که رساله دکتری یک شرق‌شناس روس بود، همچنین بعدها کتاب‌های «پدر سرگی» نوشته تولستوی، «آتروپاتن» (آذربایجان باستان) نوشته اقرار علی‌یف، شرق‌شناس روس (که به خاطر بحث درباره انواع مسائل قوم‌شناسی و زبان‌شناسی برای ترجمه کار بسیار سختی بود)، «احضار روح» نوشته میخائیل بولگاکف و «زیبا» نوشته لودمیلا اولیتسکایا را که فقط درباره زنان و کتاب جالبی است از زبان روسی به فارسی ترجمه کرده‌ام. بعد از آن در لابه‌لای این کارها کتابی اثر جانی روداری به دستم رسید که از ایتالیایی به روسی ترجمه‌ شده بود. جانی روداری، نویسنده کودکان و نوجوانان و برنده جایزه هانس کریستیان آندرسن است که خودش معلم بوده و خیلی با روحیه بچه‌ها آشنا بوده و داستان‌هایی که نوشته نه‌تنها برای بچه‌ها که برای بزرگ‌ترها هم مفید است. من چند مجموعه را از آثار او ترجمه کردم: دختری که نمی‌خواست بزرگ شود، جادوگر بیکار و قصه‌ها و داستان‌های جانی روداری و همچنین کشور دروغ‌گوها که کتاب شیرین و آموزنده‌ای است.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *