جواد کراچی
خدای عزوجل را شکر که زبان ما، زبان نظم است. و در این خطه، بزرگمردانی همچون سیبویه و یا عبدالله ابن روزبه فیروزآبادی زیسته و از خود یادگارهایی را به جا گذاشته اند.
نظم در ادبیات و سخن ما جایگاه ویژه ای داشته و رمز ماندگاری ما در برابر هجوم بیگانگان بوده. هویت ما از دیر باز بوجود آورنده و زادگاه تمدن بوده، چنانچه هگل فیلسوف آلمانی میگوید. و حکیم ابوالقاسم فردوسی نیز آنرا به گونه ای شایسته از گزند، محفوظ نگاه داشته.
هدف، تعریف و تعبیر تازه ای از معنای نظم نیست. چرا که طبیعت و هستی بر مبنای نظم شکل گرفته و بزرگمرد دیگری از خطه کشورمان در کتاب قانون از وجود و اساس نظم در سلامت انسان و هماهنگی ارگان های بدن سخن ها گفته.
آنچه که در این نوشته مد نظر ماست، تفاوت برداشت از نظم است که در ادوار مختلف تاریخی روی داده و تعابیر گوناگونی را بوجود آورده.
در هر منطقه و با هر فرهنگ و زبانی، تعریف و روشی برای رسیدن به نظم وجود دارد.
در کشور ما که زبانش، زبان نظم و شعرش با وزن و قافیه همراه است و در آداب و رسومش هر چند فرسوده و خسته، اما هنوز هم نشانه هایی زنده از نظم، وجود دارد.
از خریدن حلقه و ساعت به هنگام نامزدی گرفته که اینهمانی با پایبندی و منظم بودن دارند تا گود زورخانه که با صدای رسای مرشدش میتوان از خواب غفلت بیدار شد و نظم را در ادبیات شفاهیاش شنید.
ورزش باستانی، ورزشی است که ریشه در هویت و فرهنگ کشور ما دارد و منظم بودن در اجرای آن بسیار مهم است. این ورزش با نواختن ضرب شروع می شود و برای رجوع به اصل موضوع نظم، بسیار مهم است.
به هنگام اجرای این ورزش، ورزشکاران به درون گود رفته و منتظر صدای مرشد میمانند که با زدن زنگ و نواختن و خواندن اشعار فردوسی آغاز می شود. سپس مردان باستانی کار، حرکات خود را آغاز می کنند که همگی، هم زمان و بصورت ریتمیک و موذون و با نظمی مشخص، مراحل مختلف این ورزش باستانی را اجرا میکنند.
اشعار حماسی این مرشدان بر گرفته شده از شاهنامه فردوسی است که با نظمی آهنگین و بی مثال سروده شده است.
با این مقدمه، گونههای متفاوت نظم که در ادوار مختلف تاریخی و فرهنگی شکل گرفتهاند را می توان به دو بخش تقسیم کرد.
۱. نظم پادگانی
۲. نظم موسیقیایی
نظم پادگانی که ریشه در تفکر ملیتاریستی دارد. تمامی اموراتش براساس سلسله مراتب و از رده بالا آغاز میشود و تا پایین ترین افراد یک پادگان، موظف به اجرای آن هستند.
همگی در یکساعت مقرر به خواب میروند، همگی در یکساعت مقرر با نوای بیدار باش، بر میخیزند. همگی در یک ساعت مشخص بدور میز صبحانه، نهار و یا شام مینشنند و همگی، بر حسب انجام وظیفه، تفنگ ها را در یک جهت می گیرند و دشمن را مقابل خود میبینند و الی آخر.
در نظم پادگانی خبری از متفاوت بودن نیست. همه چیز پیرو یک قانون و پیرو یک حرکت و یک دستور است و متفاوت بودن با نفوذ، تعبیر میشود و مستلزم برخورد و طرد شدن است.
گرچه نظم از ارکان اساسی این شیوه از تفکر است، اما در انتها، همه را به یک شکل واحد فرا می خواند و خواستار یکی شدن است، و به توتالیتریسم یا تمامیت خواهی منجر میگردد. در این گونه از نظم، شخصیت فردی و استقلال فکری فرد، کاهش یافته و انسان به صورت یک عامل و یا وسیله عمل میکند.
اما گونه دوم نظم، نظم موسیقیایی است.
در این گونه از نظم، رهبر ارکستر یا قلاوز که در ابتدا گلاوز بوده است، با احتمام و تسلط،
لحنهای متفاوتی که برای سازهای گوناگون، نظیر زهی یا بادی یا کوبه ای و… نوشته شدهاند را به اجرا میگذارد و نوازندگان با اینکه نوای سازهایشان متفاوت است و گاهی تونالیتههای متفاوتی دارند، مانند چنگ، تار، طبل، سنج، ارغنون، کمانچه، نی، قیچک و… را مینوازند و در مجموع، با همان تفاوتهای صوتی، نوای دلنشینی را به گوش میرسانند. که این هماهنگی و هارمونی از تفاوتها و تضادها شکل میگیرد.
اینگونه از نظم، نظمی است که در ادبیات و سخن و هویت ما ریشه دارد و به نظم موسیقیایی معروف است. در اینگونه از نظم، شخصیت فردی و اندیشه فرد، محور و ثقل پدید آورنده، محسوب میشود و لذا کرامت و جایگاه انسان، مورد حمایت و پشتیبانی قرار میگیرد. به هنگام نوشتن لحن های موسیقی، به ساز و نوازنده ساز و شیوه اجرای آن، اهمیت داده میشود.
فرد و نوای فرد را در مجموع به حساب میآورند. در اینگونه از نظم همه با هم برابر هستند و نقشی مهم و سازنده به عهده دارند.
از گونههای مختلف نظم در جامعه و در دوران معاصر، که میتوان از آن سخن گفت، نظمی است که در ایام عزاداری ماه محرم در هر کوی و برزن این دیار به چشم میخورد. اکثریت اقشار جامعه از دارا و ندار. از نوکیسه تا پا برهنه، از شهر تا روستا و الی آخر. همگی در یک صف و همگی با یک نظم و همگی در کنار هم با صدای آوازه خوانی نوحه خوان که بصورت ریتمیک و آوایی میخواند. دستان خود را به هوا میبرند و به سینه می زنند و یا با زدن زنجیر، نمونه زنده و خوبی از نظم و هماهنگی را به نمایش میگذارند.
دیگری، اقامه نماز جمعه است که بصورت جمعی برگزار میشود. تمامی شرکتکنندگان با هم و با نظمی خاص به رکوع و یا به سجده میروند و همگی در هماهنگی با صدای اذان و اقامه نماز هستند که آن هم آهنگین است و با صوتی خوش از دوران پیامبر تا کنون مرسوم بوده است.
اما بر ما چه رفته است که بینظمی را، نظم خود مینامیم و با این رویه، هرج و مرج فکری، بر رفتار اجتماعی ما غلبه کرده و ما را به سوی ناکجاآبادی میکشاند که تصورش هم غیر قابل پیشبینی است.
این گونه از بینظمی، تلفیقی است از دو جریان و شیوه تاریخی نظم، که از طرف ساتراپ ها و هم از سوی قبایل فاتح عرب بر ما دیکته شده و تا کنون به حیات خود ادامه داده و اکنون به صورتی خنثی، در میانه راه متوقف گردیده و نه این است و نه آن!
عمده مشکلات و عدم توانایی رقابت در صحنههای جهانی و ناکارآمدی، ریشه در بر هم ریختگی فکری دارد.
بینظمی، پریشان کرداری بدنبال دارد.
پریشان کرداری، پریشان گفتاری را به وجود میآورد.
پریشان گفتاری، نتیجه پریشان پنداری است.
«*به هیچ تاویل درد خویش درمان نیافتم و روشن شد که پای سخن ایشان بر هوا بوده»
* عبدالله ابن روزبه فیروزآبادی
بدون دیدگاه