رضا گلچین که آپاراتچی سینماهای مشهد در دهه ۵۰ تا ۸۰ بوده به مناسبت روز ملی سینما از حال و هوای آن روزهای سینما و تفاوتهایی که با این روزها داشت گفت و به بخشی از خاطرات خود پرداخت.
این آپاراتچی قدیمی سینماهای مشهد در گفتوگو با ایسنا به مناسبت روز سینما با اشاره به برگزاری اکرانهای مردمی در گذشته و تفاوت آن با شیوه برگزاری در این روزها اظهار کرد: در دهه ۶۰ نیز اکرانهای مردمی وجود داشت و بازیگران چهره به سینماهای مشهد میآمدند تا همراه با مردم در سالن سینما به تماشای فیلم بنشینند، با این تفاوت که بازیگران واقعا بدون هیچ ممانعتی در میان مردم بودند و ساعتها با آنها به گفتوگو میپرداختند و امضا میدادند، اما متاسفانه اکنون همراه بازیگری که به اکران مردمی میآید تعدادی بادیگارد قرار میدهند که اجازه نزدیک شدن هیچکس را نمیدهد؛ این بیحرمتی به مخاطب است. مگر کسی که به عشق بازیگر به اکران مردمی میآید تا عکس و امضا بگیرد چه خطری برای بازیگر دارد که برایش بادیگارد میگذارند؟
وی با اشاره به اینکه در زمان فعالیتش در دهه ۵۰ نیز جشنواره فیلم برگزار میشده، افزود: پیش از انقلاب اسلامی جشنوارهای تحت عنوان جشنواره سپاس در پاییز به صورت سالیانه برگزار میشد که مسعود کیمیایی و ناصر تقوایی و … نیز از آن جایزه گرفته بودند. البته که برگزاری آن بسیار محدود بود و همانند جشنواره فیلم فجر نمایش عمومی برای فیلمها نداشت اما امثال من با شور و هیجان خاصی آن را دنبال میکردیم.
گلچین در خصوص استقبال از جشنواره فیلم فجر در سالهای ابتدایی برگزاری نیز بیان کرد: این جشنواره ابتدا به عنوان جشن سینمای ایران برگزار میشد و به تدریج رشد کرد اما در سالهای ابتدایی برگزاری آن، استقبال گستردهتری نسبت به حال حاضر صورت میگرفت؛ چراکه در آن زمان مردم از کلیت برگزاری جشنواره استقبال میکردند اما در سالهای اخیر شرایط به گونهای شده است که مردم صرفا از برخی فیلمهای جشنواره استقبال میکنند.
چرا مخاطبان سینما نسبت به دهه ۶۰ کاهش یافته است؟
آپاراتچی سینماهای قدیمی مشهد در خصوص کاهش مخاطبان سینما به نسبت دهههای پیشین، تصریح کرد: یکی از دلایل کاهش مخاطبان سینما نسبت به دهه ۶۰ این است که تنوع فیلم تولید کشورهای مختلف در سینما وجود ندارد و صرفا به اکران فیلمهای ایرانی میپردازیم. علت دیگر که شاید هضم آن برای بسیاری از کسانی که این مصاحبه را میخوانند سنگین باشد، موضوع دیجیتالی شدن فیلمهاست؛ چراکه لذت نگاتیو و آپارات به گونه دیگری بود؛ در هر خانهای آپارات وجود نداشت و امکان تماشای فیلم در منزل به شکلی که در سینما قابل تماشا بود، وجود نداشت اما حالا به راحتی میتوان فیلمی که در سینما دیده را در منزل تماشا کند.
وی ادامه داد: به عنوان یک آپاراتچی شخصا سینمای دیجیتال را قبول ندارم و به نظرم جذابیت تماشای فیلم بر پرده سینما این است که حین پخش فیلم نور و صدا کم و زیاد شود. این لذت از ما گرفته شده و با تصاویری دیجیتالی روبهرو هستیم که پس از اتمام اکران در منزل نیز قابل مشاهده است.
گلچین با بیان اینکه دولت باید سینما را به عنوان یک سرگرمی عمومی و ارزانقیمت برای مردم در نظر بگیرد و از آن حمایت کند، خاطرنشان کرد: تهیهکنندگان باید امنیت اقتصادی داشته باشند و بتوانند به راحتی در سینما سرمایهگذاری کنند تا کارگردانها و نویسندگان ترغیب به تولید شوند و در کنار آن برای رقابت سالم، امکان اکران فیلمهای مطرح خارجی در سینماها فراهم شود.
تغییر داستان فیلمها در دهه ۶۰ با دوبله ناشیانه
این آپاراتچی قدیمی سینما آسیای مشهد عنوان کرد: وقتی فیلمهای باکیفیت خارجی در سینما اکران شوند، قطعا فیلمسازان ایرانی برای رقابت در فروش گیشه هرچه بیشتر تلاش میکنند تا کیفیت آثار خود را ارتقاء دهند، اما اکنون اکثر فیلمهای در حال اکران، فارغ از ژانر به نسبت در یک سطح قرار دارند و عملا رقابتی برای بیشتر شدن کیفیت وجود ندارد.
وی با اشاره به مقوله ممیزی فیلمها که در گذشته نیز وجود داشته، گفت: در دهه ۶۰ که انجمن اصلی دوبلوران ایران فعالیت نمیکردند، برخی جای آنها را گرفتند که به صورت ناشیانه دوبله میکردند و مشخص بود که داستان فیلم را تغییر داده و برای خود داستانسرایی کردهاند که توهین به شعور مخاطب بود. من آن زمان چون هم آپاراتچی و هم فیلمساز بودم، این موضوع را بیش از همکاران آپاراتچی دیگر خود درک میکردم. اکنون نیز اگر ممیزی بنا بر قوانین کشور لازم است، قبول است اما نباید به شعور عوامل و مخاطبان فیلم توهین شود. همچنین در اکران فیلمهای ایرانی نیز نباید شوخیهای رکیک و جنسی مخاطب را بر روی صندلی سینما نگه دارد، بلکه محتوا باید مخاطب را مجذوب خود کند.
ضربه بزرگ به سینماها با انتقال آنها به مراکز تجاری
گلچین با انتقاد از ساخت سینما در برجها و مراکز تجاری اظهار کرد: بدترین ضربهای که میتوانست وارد شود، انتقال سینماها به مراکز تجاری بود. حرمت سینما این است که مردم آن را به عنوان یک مکان تفریحی مستقل بشناسند و به قصد رفتن به سینما از منزل خود خارج شوند نه اینکه یک خانواده برای گردش به مرکز تجاری برود و بگویند حالا چون سینما هم در آنجا وجود دارد، مقداری از وقت خود را هم صرف تماشای فیلم کنیم. در قدیم سینما این حرمت را داشت که برای خودش به سمتش بروند اما اکنون سطح آن را پایین آوردهاند و بسیاری از مخاطبان به صورت اتفاقی و تفننی به سینما میروند.
این آپاراتچی قدیمی سینماهای مشهد خاطرنشان کرد: یکی از دلایلی که سینما هویزه مشهد مخاطب بیشتری نسبت به سینماهای دیگر مشهد دارد نیز همین است که مخاطب به صورت جدی و فقط برای تماشای فیلم به آن مراجعه میکند و سینما آفریقا نیز هرچند با تعداد سالنهای کمتر همین جایگاه را دارد. من این را نمیپسندم که وارد یک مرکز تجاری شوم و برای پیدا کردن سینما به دنبال آن بگردم.
آپاراتچی سینمای مشهدی دهه ۵۰ از خاطرات سالهای فعالیتش گفت
وقتی آپاراتچی سینما آسیای مشهد متهم به جاسوسی از سفارت انگلیس شد
وی با اشاره به بخشی از خاطرات خود طی سالهای فعالیتش به عنوان آپاراتچی در سینما آسیا گفت: در سال ۱۳۵۱ من و برادرم آپاراتچی سینما آسیا بودیم و سینما آسیا پنجرهای رو به یک باغ داشت که آن باغ متعلق به سفارت انگلستان بود که اکنون به کنسولگری پاکستان در مشهد تبدیل شده است. آن باغ درختانی پر از سیب داشت و برادرم که صبح یک روز میخواست از درخت سیب بچیند، از پنجره سینما به داخل باغ سفارت افتاد و ما نمیتوانستیم او را از آنجا بیرون بیاوریم و اتفاقات عجیب و غریبی رخ داد؛ به گونهای که حتی مکالماتی بین سران دو مملکت رخ داد تا روز بعد برادر من را از آنجا بیرون آوردیم، چراکه به او اتهام جاسوسی زده بودند و هیچکس باور نمیکرد که ماجرا فقط چیدن سیب بوده است.
گلچین با اشاره به خاطره دیگری افزود: در آن زمان یک کپی فیلم از تهران به مشهد میآوردند که آن برای نمایش باید مدام بین سینماهای مختلف مشهد جابهجا میشد. آن را چند حلقه میکردند و یک نفر که عنوان فیلمکِش داشت، وظیفه داشت حلقههای فیلم را از صبح تا شب بین سینماها جابهجا کند. ما یک روز منتظر بودیم که فیلم بیاید تا در سانس مشخص شده به نمایش بگذاریم اما آن فرد موردنظر فیلم را نیاورد و زمانی که از سینمای قبلی پیگیر شدیم گفتند که فیلم ساعتی قبل فرستاده شده است. یک نفر را فرستادیم که بین دو سینما را در خیابان به دنبال او بگردد که دیده بود، او مقابل باغ حلقهها را باز کرده و فیلم را به صورت متری میفروشد و داد میزده «فردین متری ۲۰۰۰» و ۱۰ متر فروخته بود. بالاخره او را کتک زدیم و فیلم را به صورت ناقص پخش کردیم.
بدون دیدگاه