جبار آذین*
محسن دامادی ازاهالی فرهیخته قلم و هنر و از معدود سینماگران باسواد کشور است.
او نویسندهای خوش قریحه و فیلمسازی باذوق و تواناست.
از این هنرمند تاکنون دوازده کتاب داستان،اجتماعی و آموزشی به نامهای «افسانه یک نجیبزاده ایرانی»، «برگزیده تاریخ اجتماعی ایران»، «کافه کلاچ»، «شیخ بهایی»، «زندهباد رییس جمهور»، «آن شب که شاه رفت»، «مرگ سینمایی»، «هفت داستان»، «مردی برای تمام سالها» و کتاب سه جلدی «چگونه داستان را به فیلمنامه» تبدیل کنیم، چاپ و منتشر شده است.
به این فهرست باید نگارش و انتشار یازده جلداز مجموعه شاهنامه را که کتابهایی بسیار ارزشمند هستند، افزود.
دامادی در مقام فیلمنامهنویس دوازده فیلمنامه نوشته و به عنوان فیلمساز شش فیلم سینمایی به نامهای «گپ»، «خانواده ارنست»، «هما کی میاد»، «قبرستان غیرانتفاعی»، «یک اشتباه کوچولو» و «همه چی عادیه» را ساخته است. کارگردانی مینیسریال «بهترین نقش زندگی هم از آثار اوست.
کتاب جذاب و پر خاطره مرگ سینمایی که برای سینما، سینماگران و خوانندگان کتاب، سراسر خاطرات تلخ و شیرین ایام نوجوانی است، پیشتر درسال هفتاد و یک از سوی انتشارات نگاه چاپ شد، ولی درحد شایستگیهای کتاب و نویسنده آن دیده نشد و اکنون این کتاب بانگاه مجدد تجدید چاپ شده و این بار مورد توجه داستان و سینمادوستان به ویژه نوجوانان و جوانان واقع شده است.
کتاب مرگ سینمایی که به رغم نام آن، مملو از شوروشوق و باور به زندگی است، گرچه بیشتر ترسیم و تصویرگر تلخی و رنج و تراژدی است، ولی از مهر و دوستی و امید و ایمان شناوری در اقیانوس معنوی زندگی تهی نیست و دامادی با قلم شیوا، نثر روان، دلنشین و فاخر خود، تصویرگر خاطرههای چند نوجوان در دوران پهلوی است که خود آن را با قلم جان دیده و با قلم هنر و ادب به نگارش درآورده است. مرگ سینمایی شامل چهارداستان نیم بلندبه نامهای مرگ سینمایی، خیال رخ دوست، ظفار و سده است. مجموع داستان دامادی، صرفاً یک اثرد استانی و سینمایی نیست، اثری اجتماعی است که جامعه و نوجوانان، کاراکترهای محوری و اصلی آن را تشکیل میدهند. در واقع نویسنده راوی صادق و صمیمی برشی از رخدادهای زندگی چند نوجوان در ایران دوره پهلوی است.
او در مرگ سینمایی از شوریدگی و شیفتگی یک نوجوان به سینمای فیلمفارسی و بازیگر معروف آن سینما ناصر ملکمطیعی میگوید و تراژدی زندگی این نوجوان را به تصویر هنر میکشد.
داستان دوم، حکایت دوستی و همدلی چند نوجوان بامعلم انقلابی خود و یادسپاری نام و راه او در قلب نوجوانان است.
در داستان سوم، خواننده کتاب، پیگیر دوستی یک سروان ارتش پهلوی با یک نوجوان میشود که برای تداوم دوستی خود، ناگفتههایی از زندگی خود و جامعه را برای یکدیگر بازگو میکنند و در داستان چهارم، شاهد تقابل یک جشن گاردن پارتی با جشن ملی سده در ذهن و زندگی یک نوجوان هستیم. قلم زیبا و متعهد محسن دامادی در این کتاب، نوعی نقدگونه اجتماعی بر دوران پهلوی از منظر نسل نوجوان آن زمان که یادآور دیدهها و تجارب خود نویسنده است، قلمی کرده است که برای نوجوانان امروز و دیروز، همان طراوت و تازگی را دارد و مخاطب میانه و کهنسال را با خود به خاطره بازی در برههای از تاریخ سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ایران میبرد.
با این همه، گرچه قلم دامادی در این کتاب، تلخ و طنز انتقادی و گزنده است، اما مرگ سینمایی میتوانست، جذابتر، لطیفتر و زیباتر باشد، اگر از کاراکتر نوجوان دختر و عشق انسانی و امید اجتماعی، نشان پررنگتری در کتاب بود.
سپاس و دست مریزاد.
*مدرس و منقد سینما و تلویزیون
بدون دیدگاه