جواد یحیوی که برای آینده تئاتر چندان خوشبینی نیست، میگوید که دل خوشی از زندگی مدرن ندارد و فکر میکند انسان در دوران کهن به روح زندگی نزدیکتر بوده است.
این بازیگر که این روزها با نمایش «برلینگتون» روی صحنه است، در گفتوگو با ایسنا، از تغییرات زندگی امروز میگوید، از اینکه بخش عمدهای از زندگیمان به فضای مجازی منتقل شده از تیغ دو دم کرونا. او همچنین بعید میداند که بار دیگر به عنوان مجری در تلویزیون دیده شود.
سید جواد یحیوی هم بازیگر تئاتر است و هم مجری سابق تلویزیون.
او این روزها با بازی در نمایش «برلینگتون» به کارگردانی مسعود میرطاهری در سالن ملک روی صحنه است.
حضور او در این نمایش انگیزه اولیه این گفتوگو بود ولی در این گپ و گفت بیش از اینکه بر ویژگیهای این اثر تمرکز کنیم، از زندگی در دوران کرونا و تاثیرات آن بر آتیه بشر و از آینده مبهم تئاتر سخن گفتیم.
یحیوی که در دوران کرونا در دو نمایش به ایفای نقش پرداخته است، درباره انگیزه خود از کار کردن در این دوره سخن میگوید: نمیشود کار را متوقف کرد؛ کاری که مدام در حال تمرین و تجربه آن هستیم و رشدمان در دل این تجربهاندوزی رخ میدهد و بخشهایی از وجود خود را کشف میکنیم. به همین دلیل در این دوران هم سالی یک کار داشتم، سال گذشته با نمایش «جیرجیرک» روی صحنه رفتم و حالا هم در نمایش «برلینگتون» بازی میکنم.
یحیوی اما با ابراز تاسف ادامه میدهد: ولی تردیدی نیست که از دوران رونق تئاتر چیزی باقی نمانده و این را با نارضایتی میگویم. این روزها نه احوال فعالان تئاتر خوب است و نه حال و روز مخاطبانشان. همه در شرایط نیمه خاموش و نیمه روشنی کار میکنیم. بیش از این هم نمیتوان انتظار داشت. به عنوان بازیگر معتقدم هر کاری، تجربه شخصی و گروهی خاص خود را دارد ولی وقتی تماشاگر نیاید یا گروه اجرایی و مخاطب با حال خوشی در این گفتگو شرکت نکنند، این تجربه، تجربهای است ناکام یا حداقل کامل نیست.با این حال پذیرفتهایم تئاتر و این فرهنگ را زنده نگه داریم نه با توقعات ایدهآل بلکه با توجه به شرایط موجود.
او در پاسخ به این پرسش که بعد از چندین بار تعطیلی و بازگشایی تئاتر، چقدر در جلب اعتماد مخاطبان برای حضور در سالنهای نمایش موفق بودهایم و این اعتماد سازی چقدر رخ داده است، توضیح میدهد: با پیشرفت واکسیناسیون، نگرانی مردم برای حضور در اجتماعات کمتر شده و افراد اعتماد به نفس بیشتری برای حضور در جمع پیدا کردهاند ولی هنوز در سالنهای تئاتر تفاوت رفتار مردم را نمیبینیم. شاید اگر در حوزه دیگری فعالیت میکردیم، این اعتمادسازی راحتتر بود همچنانکه مردم برای حضور در ورزشگاه اعتماد به نفس بیشتری دارند ولی در تئاتر هنوز این اتفاق رخ نداده است.
یحیوی اضافه میکند: بعضی از دوستان تئاتریام هنوز برای حضور در فضاهای بسته وسواسها و معذوریتهایی دارند. به هر حال بازگشت به حالت قبلی، نیازمند گذر زمان است و جز امید کاری از دستمان بر نمیآید که با کم شدن آمار تلفات و رشد واکسناسیون، این اعتماد سازی بتدریج انجام شود.
این بازیگر البته شیوههای جدید تبلیغات تئاتر را چندان کارآمد نمیداند و در این باره میگوید: چند سالی است که تبلیغات تئاتر در فضای اینستاگرام متمرکز شده است که تجربه نشان داد کارایی ندارد. شاید از نظر خودمان اطلاعرسانی کرده باشیم ولی افراد فعال در این رسانه ترجیح میدهند وقت خود را در همان فضای مجازی سپری کنند تا در دنیای واقعی. وقتی شما پُستی در اینستاگرام میگذارید، مدام لایک میخورد ولی وقتی در سالن تئاتر روی صحنه میروید، از آن کسانی که مطلب شما را لایک کردهاند، خبری نیست چون حضور در فضای مجازی راحتتر است تا اینکه فرد، بخواهد وقت بگذارد و از خانه بیرون بزند و بلیت بخرد و در سالن به تماشای تئاتر بنشیند.
او با اشاره به اینکه لازم است در شیوههای اطلاعرسانی تجدید نظر کنیم، ادامه میدهد: نمیخواهم تجربههای بشر را در فضای مجازی زیر سئوال ببرم ولی این فضا افراد را کمی بد عادت کرده است و دوست دارد همه چیز را همان جا با یک اشاره انگشت به دست بیاورد. دوران کرونا نشان داد بخشهایی از زندگی ما به حضور فیزیکی نیاز چندانی ندارد. همچنانکه آموزش در مدارس و دانشگاهها به فضای مجازی منتقل شده است و این وضعیت نشان داد شاید لازم است درباره حضور فیزیکی در برخی موارد، تجدید نظر کنیم . به هر حال پروسه گذار است از شکلی به شکلی دیگر.
یحیوی که مانند تعداد دیگری از هنرمندان تئاتر نگرانی جدی برای آینده این هنر دارد، اضافه میکند: دلم نمیخواهد فکر کنم تئاتر به عنوان یک رسانه اجتماعی اثرگذار به اواخر عمر خود نزدیک شده و در دوره جدید بیشتر به رسانهای فانتزیتر، تشریفاتیتر یا خاصتر تبدیل شده است و دیگر نمیتوان از آن توقع داشت به عنوان رسانهای فراگیر تر مورد استفاده عموم مردم باشد و کارکردهای اجتماعی خود را حفظ کند.
او از جایگاه تاریخی تئاتر سخن میگوید: تئاتر، هنری باستانی است و مربوط به دوران کهن زندگی انسان و شیوههای ارتباطی کهن. اما امروزه نمیتوانیم چشممان را بر تغییرات زندگی نوین ببندیم چراکه مختصات زندگی امروزی عوض شده است. امروزه رفتار مردم حتی برای تهیه ضروریات زندگی خود عوض شده است. نمیدانم چرا باید توقع داشته باشیم آدمها به همان شکل قبلی فکر کنند.
یحیوی به تجربه بشر در سالهای دورتر اشاره میکند و میافزاید: روزگاری مردم برای دریافت یک محصول فرهنگی به سالنهای تئاتر یا اپرا مراجعه میکردند. آمدن تلویزیون یعنی تولیدکننده فرهنگ تصمیم گرفته به خانه مخاطب برود و محتوای فرهنگی یا حتی سرگرمیساز خود را به او ارایه بدهد. بعد از دههها حکمرانی تلویزیون، امروزه هر یک از ما رسانههای شخصی خود را داریم که هم برای انتشار پیامهای شخصیمان به کار میآید و هم برای دریافت پیامهای دیگران. ضمن اینکه از احوالات یکدیگر هم با خبر میشویم. به همین دلیل فکر میکنم تلویزیون هم به اسب پیری تبدیل شده که زودتر باید از آن پیاده شد.
او سپس اصالت تئاتر را یادآوری میکند، ویژگی خاصی که سبب ماندگاری این هنر در سدههای متمادی شده و توضیح میدهد: تئاتر، هنر بسیار اصیلی است و در عواطف بشر ریشه داشته که تا امروز دوام آورده ولی تجربه ملموس پاندمی کرونا نشان داد چیزهایی در ما عوض شده و ما را به انسانهای قبل و بعد از کرونا تبدیل میکند و همه اینها را با نارضایتی میگویم.
یحیوی که دل خوشی از دوران مدرن زندگی ندارد، ادامه میدهد: اساسا با تجربههای مدرن زندگی بشر موافق نیستم و خیلی دل خوشی از آن ندارم. ممکن است آدم واپسگرایی به نظر بیایم ولی زندگی بشر را در دوران کهن بیشتر دوست میدارم چون زیست آدمها به روح زندگی نزدیکتر بوده است اما این بزک دوزکهای دوره مدرن و افزودنیهای دیگری که به زندگی اضافه شده، ارتباطی به روح زندگی ندارد.
او در پاسخ به این سخن که در این وضعیت آیا میتوان به رونق دوباره تئاتر امید داشت، میگوید: خیلی خوش بین نیستم. این شرایط سبب شد افراد به راههای دیگری بیندیشند و بتدریج شیوههای دیگری را وارد زندگی خود کنند. نمیتوان با این تغییر مخالفت کرد یا جلوی رشد را گرفت چون جزو تجربههای تکاملی انسان است ولی گاهی بعضی بالا رفتنها مانند فواره میماند که ناگهان بالا میرود و مانند شاخهای نیست که بالا رفتنش ریشهای داشته باشد. بالا رفتنهای فواره گونه، ناگهان هم سقوط میکند. من از این سقوط میگویم. اگر در بالا رفتنهای دوره مدرن، از اصل زندگی غافل شویم، مانند آن فواره سقوطی ناگهانی خواهیم داشت.
یا عمیقتر میشویم یا به هیولا تبدیل خواهیم شد
او در پاسخ به این پرسش که آیا ملموس بودن مرگ و گذار بودن زندگی در دوران کرونا میتواند سبب شود بیشتر قدر زندگی را بدانیم، یادآوری میکند: مواجهه با شکننده بودن زندگی و آسیبپذیری انسان، فلسفه تازهای نیست. همچنانکه خیام هم چنین نگرشی داشته و مردمان او را به عنوان حکیم میشناخته اند یعنی اندیشه او مورد تایید مردم بوده است ولی در هر حال معمولا آدمیزاد طوری زندگی کرده که گویی قرار است تا ابد در این دنیا بماند. در این مقطع کرونا مواجهه رو در روتری با مرگ داشتهایم. از این زوایه امیدوارم افراد قدر زندگی و لحظات را بیشتر بدانند و آن را سرشارتر کنند. اما این خطر هم هست که اگر این نگاه در لایههای عمیقتر اندیشه ما قوام پیدا نکند، به افرادی سوء استفادهگر تبدیل شویم و بیشتر بر مادیات و مالاندوزی تمرکز پیدا کنیم چراکه انسان میکوشد زندگی خود را کیفیت بیشتری ببخشد و زندگی مدرن هم میگوید کیفیت بالاتر یعنی مادیات بیشتر. بنابراین این تغییر مانند تیغ دو دم است که هر دو حالش وجود دارد؛ اگر عمیقتر برخورد نکنیم، این خطر وجود دارد که به هیولا تبدیل شویم.
به نظرم این تجربه فرقی به حال ما نکرده. متناسب با شخصیت، تاملات و آگاهی هایمان با این پدیده برخورد میکنیم؛ به آدمهایی بهتر تبدیل میشویم یا به هیولاهایی جدید.
فاصلهام از تلویزیون صرفا فیزکی نیست
سید جواد یحیوی که برای بسیاری از مردم به عنوان مجری تلویزیون شناخته شده است، در بخش پایانی این گفتگو درباره حضور دوبارهاش در این رسانه بعد از سالها ممنوعالفعالیتی میگوید: خیلی بعید است دوباره به عنوان مجری با تلویزیون همکاری کنم. در چند ماه گذشته به اجرای چند برنامه دعوت شدم ولی خیلی ذوق و علاقهای نداشتم. فاصلهای که از تلویزیون گرفتم، صرفا فیزیکی نیست. ذهن و باورمان هم از هم دور شده است. شاید در فضای اجرا، کارایی گذشته را نداشته باشم و فکر نمیکنم دیگر به عنوان مجری در تلویزیون دیده بشوم. ممکن است به عنوان بازیگر یا گفتگو کنندهای که به صورت غیر مستقیم گفتگو داشته باشد، برایم جذابیتی ایجاد کند اما با این تلقی که از کار رسانهای در تلویزیونمان هست و مجریهایش هم عموما به داناهای کلی تبدیل شدهاند، دوست ندارم اجرای برنامه داشته باشم. چندی پیش مجری یک برنامه صبحگاهی بعد از خواندن تیتر هم خبر آنچنان درباره آن اظهار نظر میکرد که گویی فرمانروای یک سرزمین است و حتما باید درباره هر پدیدهای نظری بدهد راه نجاتی بیابد. من اهل این کار نیستم.
بدون دیدگاه