جبار آذین
رخداد انقلاب اسلامی، جامعه را در تمام ارکان و بخشها متحول کرد و تاُثیرات خود را در فکر و محتوا و ساختار بر سازمانها و نهادها به ویژه فرهنگ و هنر و سینما به جا گذاشت. در تغییر و تحولاتی که صورت گرفت، به حق و ناحق، جا به جاییها و تغییراتی انجام شد و کسانی آمدند و رفتند که رفت و آمدشان، نقشهای مثبت و منفی فراوان در همه جا و از جمله در سینما و هنر و فرهنگ داشت.
در ماهها و سالهای نخست پیروزی انقلاب، اغلب تغییرات و انتخابها بیش از هر چیز و نگرش تخصصی و کارشناسی از شور انقلابی و اعتقادی متأثر بود و عدهای از کسانی که عهدهدار مقامهایی در کشور و سینما و هنر و فرهنگ شدند، حضورشان به دلیل نبود افراد ذیصلاح بود.
آنها میخواستند ایران در تمام زمینهها متحول شود و قبلیها بروند و دیگرانی از میان امواج انقلاب اسلامی در صدر مسئولان و مدیران قرار گیرند. با همین نوع نگاه و تلقی، سینما هم تغییراتی را پذیرفت و آنها که پیشزمینه فعالیتهای هنری و فرهنگی داشته و مورد احترام بودند، تولیت هنر و سینما را عهدهدار شدند. اینگونه بود که سینمای ایران در بعد از انقلاب، حسین ترابی را که دستی در سینما داشت، به عنوان مشاور و سرپرست مرکز سینمایی و بصری و در واقع همان مدیر سینما از سال پنجاه و هشت تا پنجاه و نه در وزارت فرهنگ و هنر که ارشاد شده بود به خود دید.
ترابی در همان یکسال فعالیت کوشید تا اوضاع سینما را از متلاشی شدن بیشتر نجات دهد بعد از او محمدعلی نجفی سینماگر، یک سال مدیریت سینما را به عهده گرفت؛ او هم تلاش کرد، در حد توانایی خود، شرایط و زمینه را برای تحول و تثبیت سینمای بعد از انقلاب هموار سازد.
مهدی کلهر مدیر بعدی سینما از سال پنجاه و نه تا شصت، برای راهاندازی مجدد و رونق سینما همت گماشت.
کمال حاج سیدجوادی که از سال شصت تا شصت و یک روی صندلی مدیریت سینما نشست، سینمایی نبود و صرفا آمد و رفت!
از سال شصت و دو با آمدن فخرالدین انوار در مقام مدیر سینما و یار او، محمد بهشتی به عنوان مدیر عامل فارابی و معمار سینما، همه چیز در سینما در مسیر تحول قرار گرفت. سینما احیا شد، نسلهای تازه نفس به سینما پیوستند، تولید و اکران رونق گرفت، جشنواره فیلم فجر متولد شد و دهها مورد موفق دیگر، حاصل دوران پرتلاش بهشتی و انوار در سینما طی یک دهه درخشان سینمای ایران بود که دیگر هیچ وقت تکرار نشد.
بعد از آن دو، سینمای ایران دچار فرازها و فرودهای فراوان شد که در ادامه و تاکنون در بیراهه انحراف و انحطاط جریان دارد.
مهدی فریدزاده عموی رائد فریدزاده رئیس اشتباهی کنونی سینما که خود او هم این کاره نبود، از تلویزیون آمد و از سال هفتاد و سه تا هفتاد و چهار بر سینما ریاست کرد.
نخستین اشتباهی دوران معاونت های سینمایی تا قبل از تشکیل سازمان سینمایی، عزت الله ضرغامی بود که تولید و جریان سینما را شبه نظامی کرد.
او دو سال از هفتاد و چهار تا هفتاد و شش بر سینما حکومت کرد. پس از او زندهیاد سیف الله داد سینماگر به مدت چهار سال از هفتاد و شش تا هشتاد، ریاست سینما را به عهده گرفت و در مدت مدیریت خود تلاش کرد، عزت و اعتبار و رونق را به سینما باز گرداند.
از سال هشتاد تا هشتاد و دو، محمدحسن پزشک که او هم سینمایی نبود و اشتباهی بود، رئیس سینمای ایران شد.
محمدمهدی حیدریان که جزء تیم بهشتی بود از سال هشتاد و دو تا هشتاد و چهار مدیر سینما شد و کوشید سینما را سرِپا نگهدارد.
محمدرضا جعفری جلوه چهار سال بر سینما ریاست کرد، از هشتاد و چهار تا هشتاد و هشت. در دوران مدیریت او سینما تغییرات مهمی نداشت و کم و بیش چرخ آن می چرخید.
هزاران مسئله و مشکل و معضل و آشفتگیهای سینما، سبب پیدایش سازمان سینمایی شد.
نخستین مدیر سینماگر و احساساتی و جنجالی آن جواد شمقدری بود که از سال هشتاد و هشت تا نود و دو بر صندلی ریاست سینما تکیه زد و چراغ سینما را به یاری سینماگران روشن نگهداشت.
تحولات سینمایی، حجت الله ایوبی اشتباهی را بر صندلی مدیریت سینما نشاند تا با ناکارآمدیهای خود و رفقایش سینما و هنر و جشنواره فیلم فجر را به سمت سراشیب سقوط سوق دهند.
ایوبی به رغم مخالفتها و اعتراضها به او و عملکردهایش به زور سیاست، از سال نود و دو تا نود و پنج رئیس سینما ماند.
برای نجات سینما از آسیبهای ایوبی و دار و دستهاش، محمدمهدی حیدریان را مجدد مدیر سینما کردند که او هم در مدت دو سال ریاست بر سینما کاری نتوانست بکند و رفت.
حسین انتظامی مدیر اشتباهی دیگر از مطبوعات به سینما آمد و از سال نود و هفت تا هزار و چهارصد، فقط، روی صندلی سینما نشست.
محمد خزاعی و دار و دسته خرابکارش، بعد از او، تا چندماه قبل بر سینما حکمرانی کردند و هر بلایی که میتوانستند بر سر سینما و سینماگران آوردند و…
اکنون هم یک اشتباهی دیگر از همان تیره کار نابلدان و مردودیها که آقازادهای سفارشی و سینما ناشناس است، بر سازمان مستعمل سینمایی و سینمای بیمار کشور حکم میراند. ناتوانیها و پیشینه منفی او، سینما را از این هم که هست خوارتر و ذلیلتر خواهد کرد.
برای سینما، سینماگران، دوستداران سینما و اهالی نقد و قلم و هنر، در این دوران تلخ و سیاه، آرزوی سلامتی و نیکبختی دارم.
بدون دیدگاه