16:52

مستند شیرین عبادی،که نخستین رونمایی آن در جشنواره ونیز ۲۰۲۲ بود، برخلاف آنچه موافقان این فعال سیاسی می‌اندیشیدند، با استقبال بسیار ضعیفی مواجه شد و تنها ۱۲ نفر به تماشای این فیلم نشستند که برخی از این تعداد را عوامل همین مستند تشکیل می‌دادند.
به گزارش ایرنا از ونیز، مستند شیرین عبادی، تا آزادی را داون گیفورد انگل طی ۸ سال ساخته است. مستندی که نخستین رونمایی آن در جشنواره ونیز ۲۰۲۲ بود و برخلاف آنچه موافقان این فعال سیاسی می‌اندیشیدند، با استقبال بسیار ضعیفی مواجه شد؛ در دوره‌ای که فیلم‌های شاخصی در ونیز به نمایش گذاشته می‌شوند و ضریب اشغال صندلی‌ها در این دوره، بیش از ادوار اخیر ونیز تخمین زده شده است.
آثار مستند، عموما به‌واسطه بهره‌مندی از فکت‌های رئالیستی، همواره مورد توجه جشنواره‌های معتبر جهانی قرار می‌گیرند هم‌چنان‌که هیات انتخاب ونیز امسال، مستند آن همه زیبایی و خونریزی را به بخش رقابتی راه دادند که با استقبال خوبی نیز از سوی مخاطبان همراه شد اما آن نکته‌ای که سبب می‌شود تا مستند شیرین عبادی، تا آزادی را هم‌تراز با این مستند و اساسا تراز کیفی جشنواره ونیز ندانیم، عدم‌بهره‌مندی این مستند از قواعد حرفه‌ای مستندسازی و هم‌چنین عدم‌وفاداری به شکل اسنادی وقایع است.
مستند درحالی قصد دارد تا شیرین عبادی را تا اندازه‌های یک قدیس بالا بکشد که درون‌مایه لازم برای این تطهیر را در اختیار ندارد. سعی می‌کند بر مبنای مظلوم‌نمایی، مخاطب را با خود همراه کند اما ضد و نقیض‌گویی‌هایی که در شکل روایی و البته عدم‌ارائه مدرک و سند متقن به کار می‌گیرد، سبب می‌شود تا مخاطب، وجه اسنادی آن را نپذیرفته و اساسا به عنوان یک مستند به این اثر نگاه نکند.
در کنار این بی‌هنری و نداشتن ابتکار است که فیلم، بدون انگاره‌های هنری و زیبایی‌شناختی‌هایی که لازمه یک اثر مستند است، به یک بیانیه سیاسی شبیه شده است که شکل رپرتاژگونه آن، روزانه از شبکه‌های معاند در حال پخش است. به همین دلیل تلاش ۸ ساله برای ارائه چنین تصویری، بیش از آن‌که اهمیت فیلم را بیشتر کند، بر طبل بی‌محتوایی و سهل‌انگاری آن می‌کوبد.
فارغ از ابعاد فنی، این مستند در شکل تحقیقاتی و فیلمبرداری خود نیز بسیار شلخته و سطحی عمل کرده است. در همین زمینه، فیلم به کلاژی متشکل از یک‌سری راش، تصاویر و انیمیشن‌های بی‌کیفیت و سرهم‌بندی‌شده تبدیل شده که با تدوینی ابتدایی، نتوانسته آن نخ تسبیح را میان روایت‌های متعدد خود برقرار نموده و به یک هدف واحد برسد.
علی رغم هیاهوی بسیار اپوزیسیون در خصوص نمایش فیلم شیرین عبادی در جشنواره ونیز؛ این فیلم با کمترین تماشاگر و در بدترین زمان و حتی بدون هرگونه تبلیغ ستادی و حضور در سین اصلی جشنواره در این تاریخ به نمایش در آمد.
میزان گسستگی و عدم‌همگرایی در میان تصاویر به گونه‌ای بوده که پس از مطرح شدن بحث خیانت همسر شیرین عبادی به او (که در راستای پروژه مظلوم‌نمایی این فعال سیاسی تعریف می‌شود)، فیلم به سال ۵۷ فلاش‌بک می‌زند، سپس بدون رعایت منطق روایی درخور، به جایزه نوبل او در سال ۲۰۰۷ فلاش‌فوروارد شده و سپس به دوران شاهنشاهی فلاش‌بک می‌زند. این خط سیر شلخته، درنتیجه نبود یک خط داستانی واحد است و اینکه به دلیل نداشتن داده‌های مکفی، کارگردان تلاش کرده تا از تصاویری که در اختیار دارد، یک سرهم‌بندی را به تصویر بکشد که با یک‌سری داده همیشگی نظیر مظلومیت زن در ایران یا نبود آزادی برای زنان در دوران پس از انقلاب، مخاطب را به زور و بدون ارائه سند به این نتیجه برساند که شیرین عبادی، مسیر پرفراز و نشیبی را طی کرده تا توانسته به بهای جلای وطن، به آزادی برسد.
این شکل قهرمان‌سازی، چیزی نیست که مخاطب بتواند آن را بپذیرد، سند کافی برای این قهرمان‌سازی ارائه نمی‌شود. فیلم با نقد وجوه هنری، تلاش می‌کند تا بر مبنای برخی کلیدواژه‌ها نظیر مخالفت جامعه ایرانی با زن، این گزاره را به مخاطبش حقنه کند که شیرین عبادی در مسیر آزادی زنان، از سوی حاکمیت تحت فشار قرار گرفت اما از پای ننشست. این عصیان و جوهره مبارزه، در فیلم نشان داده نمی‌شود و نمی‌تواند حس همذات‌پنداری مخاطب را برانگیزاند.
به عبارتی دیگر، مستند به جای آن‌که فردیت قهرمان خود را حفظ کرده و در پی احقاق حقوق وی باشد، در مقاطعی از فیلم، موضوع‌محور شده و با عدول از دایره یک بیوگرافی، دست به داوری زده و فرآیند داستانی را به مسیری می‌برد که نقد حکومت ایران است. شکلی ناشیانه‌ای از ارتداد بصری و مفهومی که این مستند نتوانسته با سیاست لازم، به شکلی خزنده به آن ورود کند و همین ساده‌انگاری سبب شده تا مخاطب، این فیلم را نه به عنوان یک مستند رئالیستی بپذیرد و نه در حد یک بیانیه تند سیاسی، آن را جدی بگیرد.
این تصویرگری که با ابتدایی‌ترین شکل ممکن صورت گرفته است، استانداردهای مستند را تا اندازه‌های نخستین تجربه‌های یک هنرجوی فیلمسازی پائین کشیده و به همین جهت، بسیار عجیب است که اولا چطور جریان اپوزیسیون و برانداز که در تمام این سال‌ها پشتیبان شیرین عبادی بودند، نخواسته و یا نتوانسته که لااقل به یک مستند استاندارد از این هم‌تیمی خود برسد و ثانیا آن‌که جشنواره ونیز چگونه پذیرفته که چنین اثر کم‌مایه‌ای را به روی پرده ببرد.
ونیز درحالی در پی احیای شکوه گذشته خود است که سیاسی‌بازی‌های آشکار این جشنواره و بالاخص جریان ضدایرانی که در پیش گرفته، اجازه رسیدن به آن مراتب رفیع را از این قدیمی‌ترین جشنواره سینمایی جهان گرفته است.
پس از پذیرفتن فیلم جعفر پناهی بدون طی شدن تشریفات مرسوم و ورود این فیلم به بخش اصلی مسابقه، حالا نمایش مستند شیرین عبادی، تا آزادی، گوشه‌ای دیگر از جریان ضدایرانی این جشنواره را به منصه ظهور نهاده است حال آن‌که جشنواره ونیز، چنین سیاستی را حداقل در این دوره، در قبال هیچ کشوری اعمال نکرده و بسیار عجیب است که چرا برخلاف روابط سیاسی خوبی که دو کشور ایران و ایتالیا با یکدیگر دارند، این جشنواره، چنین روند خصمانه‌ای را با مبانی سیاسی کشورمان اتخاذ کرده است و به هر اثر ضدایرانی، چراغ سبز نشان می‌دهد.
تاریخ نشان داده که نمایش این‌قبیل آثار، نه‌تنها اتفاقی را در جهان حقیقی رقم نخواهد زد بلکه لطمه‌ای آشکار را به وجاهت جشنواره معتبری چون ونیز وارد خواهد آورد.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *