مهرداد غفارزاده با اشاره به اینکه کیانوش عیاری برای دوربین خود تشخصی ویژه قائل است از توانمندی این کارگردان در استفاده از دوربین گفت.
به گزارش رسیده از روابط عمومی موزه سینما، برنامه نمایش و نشست تخصصی فیلم «بیدارشو آرزو» با حضور آنتونیا شرکا منتقد سینما، مهرداد غفارزاده فیلمساز و محمود گبرلو منتقد سینما در موزه سینمای ایران برگزار شد.
آنتونیا شرکا در ابتدای صحبتهای خود گفت: امروز برای اولین بار موفق شدم تا به تماشای فیلم «بیدار شو آرزو» بنشینم. اثری که عیاری آن را در سال ۱۳۸۳ ساخته است و پس از سیزده سال در سال ۱۳۹۶ امکان اکران محدودی پیدا کرد. امروز که بیست سال از زلزله بم میگذرد بر این عقیدهام که عیاری قدمی بسیار بزرگ را با ساخت این فیلم برداشته است. زنده یاد کیارستمی نیز بعد از زلزله رودبار فیلمی با عنوان «زندگی و دیگر هیچ» را مقابل دوربین برد.
این منتقد سینما افزود: «بیدار شو آرزو» اثری مستندگونه است و بلافاصله پس از رخ دادن زلزله بم ساخته شده است. فارغ از کیفیت فیلم، اینکه تصاویری از آن دوره به ثبت رسید و ماندگار شد، اقدام ارزشمندی است.
وی با بیان اینکه عیاری وفاداری خاصی به سینمای رئالیستی دارد، بیان کرد: نماهای این فیلم من را به یاد سینمای نئورئالیستی ایتالیا میاندازد. این فیلم نشان میدهد که کیانوش عیاری یک فیلمساز مولف است. زیرا نه تنها عهدهدار مسؤولیت نویسندگی و کارگردانی اثر است، بلکه خود مسؤولیت تدوین و طراحی صحنه را نیز برعهده داشته است. شوری که باعث شد در میانه ساخت سریال «روزگار قریب»، خود را با تعداد محدودی از عوامل به شهر بم برساند نشانه این است که عیاری همواره در جست و جوی موضوعات واقعی است.
شرکا افزود: فعالیت در یک شرایط اضطراری انسانی که طی آن آدمها درگیر مساله مرگ و زندگی هستند، نشان دهنده تعلق خاطر عیاری به سینمای واقع گرا است. در این فیلم ایستایی و سکون زیرآوار ماندگان در مقابل پویایی و بیتابی زندگان اهمیت زیادی دارد و تضاد میان این ۲ میتواند برای فیلم یک لحن منحصر به فرد ایجاد کند. او از امکانات صحنه به صورت خلاقانهای استفاده کرده است تا به زبان فیلم خود کمک کند. برای مثال صحنهای در صحنه دیگر به وسیله غبار ایجاد شده در فضا فید میشود. همچنین معادلات و نسبت میان آدمها در چنین شرایط فاجعه باری، معنای تازهای به زندگی میبخشد.
وی با بیان اینکه تعلق خاطر عیاری به سینمای نئورئالیستی مشهود است، افزود: او از جمله فیلمسازان جریان موج نو سینمای ایران در نسل دوم بعد از انقلاب است و خصوصا به واسطه خاستگاه خود یعنی سینمای آزاد، به سینمای نئورئالیسم ایتالیا علاقه زیادی دارد. این موضوع در فیلمهای او دارای فراز و فرودهایی است. برای مثال، ساخت فیلم «آبادانیها» در واقع نوعی ادای دین به فیلم «دزد دوچرخه» بوده و این اثر دارای وجوه نئورئالیستی پررنگی است، اما در فیلم «آن سوی آتش» به دلیل اقتباسی بودن موضوع، سویههای نئورئالیستی کمتر در آن جلوهگر است.
در ادامه مهرداد غفارزاده، گفت: زمانی که زلزله بم اتفاق افتاد، من از طریق شبکه دو تلویزیون به این شهر اعزام شدم و در طول حضورم در این منطقه، یک فیلم کوتاه و یک فیلم بلند مستند ساختم. «بیدار شو آرزو» در ادامه سینمای کیانوش عیاری به گونه رئالیستی ساخته شده است و این ویژگی در اثر، به شکلی عریان دیده میشود و تاثیر خود را برجای گذاشته است.
غفارزاده مطرح کرد: از همان اولین فیلم عیاری یعنی «تنوره دیو» بر این عقیده بودم که این فیلمساز میتواند اثرات مثبتی بر سینمای ایران داشته باشد. دومین اثر او یعنی «شبح کژدم» پس از سالها همچنان اثری باطراوت و خوش ساخت به شمار میرود که تماشای آن در بیننده ایجاد شگفتی میکند. در آثار عیاری وجود نوعی اندوخته ادبی احساس میشود.
غفارزاده ادامه داد: عیاری در شانزده سالگی رمان نویسی را تجربه میکند. این موارد باعث شده تا وجه ادبی در سینمای عیاری قوام پیدا کند. او تنها با تصویر آشنا نیست بلکه داستان را نیز به خوبی میشناسد. چنین موضوعی در سینمای هشت میلیمتری او هم به چشم میخورد و در ابتدای فعالیتهای سینمایی، قدرت خود را به عنوان یک فیلمساز خلاق نشان داده بود. عیاری هنرمندی است که به شدت از قابلیت دریافت و قدرت القای قوی سود میبرد.
این فیلمساز ادامه داد: عیاری علاوه بر اینکه توانایی بازگو کردن احساس خود را دارا است، میتواند آن را به خوبی تصویر کند. «شاخ گاو» و «دو نیمه سیب» به عنوان آثار اقتباسی عیاری مطرح هستند. عیاری در اقتباسهایی خود موفق میشود اثر را مال خود کند و این موضوع در «آبادانیها» مشهود است به همین دلیل فیلم تفاوت عمدهای با «دزد دوچرخه» دارد. همچنین در مراودات با او متوجه شدم که شخصیت او دارای ابعاد انسانی ویژهای است.
غفارزاده عنوان کرد: هنر عیاری در این است که برای دوربین خود تشخصی ویژه قائل است و این وسیله برای او تنها ثبت کننده تصاویر نیست. یک کارگردان باید بسیار توانمند باشد تا به گونهای از دوربین استفاده کند که توجه مخاطب را به خود جلب نکند. سینمای عیاری سهل و ممتنع است. درباره کیارستمی هم این موضوع وجود داشت و در ظاهر به نظر میرسد این فیلمسازان کاری ساده را صورت دادهاند در صورتی که نگاه این ۲ هنرمند فراتر از مقوله دوربین و سینما است و آنها پیش از هر چیز و در ابتدا خود را کشف میکنند.
محمود گبرلو مدیر نشست و از منتقدان سینما گفت: تاریخ ایران مدیون شخصیتی همچون کیانوش عیاری است که با هوشمندی و درایت سینمایی خود، درد و رنج ملت ایران در زلزله بم را بر پرده سینما به تصویر کشید. لازم میدانم از ۲ بازیگر خوب این اثر، بهناز جعفری و مهران رجبی تقدیر کنم که نقش آفرینی درخشانی داشتند.
گبرلو، در پایان گفت: عیاری یک نابغه غیرقابل پیشبینی است و فیلمهای او نمودار چنین رویکردی است. با وجود آنکه عیاری فیلم خود را در لحظه ساخته است، از ساختاری بسیار دقیق سود برده و سند ماندگاری از وقایع بم به شمار میرود. او موقعیتهای کلیدی و دقیقی را در آثار خود مطرح میکند.
بدون دیدگاه