عبدالصالح پاک با بیان اینکه در قهرمانسازی موفق نبودهایم، میگوید: با عنصر اخلاق نمیشود قهرمان ساخت؛ باید یک عمل اجتماعی اتفاق بیفتد.
این نویسنده ادبیات کودک و نوجوان در گفتوگو با ایسنا درباره قهرمانهای داستانی و اینکه قهرمانهای ادبیات خارجی فراگیرتر از قهرمانهای داستانی ما هستند، اظهار کرد: به نظر شخصی خودم قهرمانهای ما نویسندههایمان هستند که با وجود مشکلات و سختیها هنوز دارند مینویسند. برای قهرمانسازی در داستانها تلاشهایی صورت گرفته اما حقیقت این است اگر از خود نویسندهها هم بپرسید بعید میدانم شخصیتی را معرفی کنند که بچهها بتوانند با آن شخصیت همذاتپنداری کرده و او را الگو قرار دهند. چنین شخصیتی نداریم یا نشده که ایجاد شود.
او سپس گفت: قهرمانسازی از دغدغه نویسندهها بوده اما قبل از اینکه قهرمان را پرورش دهیم، سعی میکنیم داستانی بنویسیم و کتابی چاپ شود حالا با شخصیتها و موضوعات تکراری. این موضوع چندین عامل دارد؛ نویسندهها درست حمایت نمیشوند و دغدغه معیشتی دارند بنابراین نمیتوانند روی قهرمانها تمرکز کرده و آن را به جامعه عرضه کنند.
پاک تأکید کرد: ما شخصیت ماندگار نداریم و یا نتوانستهایم آن را ایجاد کنیم. ممکن است این موضوع تقصیر نویسنده، خواننده و یا مسئولان باشد، نمیشود همه چیز را به گردن یک نفر انداخت، شاید همه آنها دخیل باشند.
نویسنده «آن سوی پرچین خیال»، «روباه دمبریده» و «دختر چوبی» درباره فراگیر نبودن شخصیتهای قهرمان ایرانی مانند دهقان فداکار اظهار کرد: سالها افسانههای مردم ترکمن را جمع کردم. در میان آنها، افسانه دختری بود که تا چند سال پیش اگر نام این دختر «آق پامق» (پنبه سفید) را میآوردی، همه او را میشناختند و میدانستند این دختر پدر و مادر خود را از دست داده و پیش برادران خود زندگی کرده و کارهایی انجام داده. همه با او آشنا بودند و میدانستند کیست، اما امروزه دیگر او در خاطر مردم نیست.
او خاطرنشان کرد: یکی از دلایلی که میتوانم برای فراگیر نشدن شخصیتها بیاورم، آلوده کردن شخصیتها با عنصر اخلاق است؛ میگوییم چه کسی خوب است؟ کسی که به پدر و مادر خود خوبی کرده، یا فلان کار را انجام داده است. با عنصر اخلاق نمیشود قهرمان ساخت، باید یک عمل اجتماعی اتفاق بیفتد مانند پترس فداکار و یا دهقان فداکار. آدمهایی برای ما قهرمان هستند که کارهایی انجام میدهند اما با فعالیت شعاری نمیشود قهرمان ساخت، قهرمان باید کاری برای جامعه انجام دهد و اتفاقی بیفتد که فداکاری کند، نه اینکه فرد پایبند به اخلاق باشد. با پند و اخلاق نمیتوانیم یک قهرمان به یادماندنی خلق کنیم. در افسانهها هم قهرمانها کارهایی انجام میدهند که مردم میگویند این فرد کار خوبی برای همه انجام داده اما بعید میدانم با کارهای شخصی و انفرادی قهرمان دربیاید. از طرف دیگر در داستانهای ما کسی که خوب است، کلا خوب است و کسی که بد است، کلا بد است و حالت خاکستری نمیتوانیم داشته باشیم
نویسنده «چهل دروغ»، «گرگ آوازخوان» و «جاده بیانتها» در ادامه با بیان اینکه تلاش زیادی برای قهرمانسازیها شده، گفت: من شخصیتهای داستان را در رمانهایم تکرار کردم یعنی شخصیتها را از رمان اول به دومی منتقل کردم، تا خواننده بتواند ارتباط بیشتری با آنها برقرار کند و در یادش بماند اما نشد و موفق نبودم. حتی خودم آدمی را که خودم ساختم و معرفی کردم، فراموش کردم. نویسندهها کارهای بسیاری انجام دادهاند، نشد و موفق نبودیم. به محض اینکه کتاب اول چاپ شد و دورهاش گذشت و کتاب دوم آمد، آن شخصیت فراموش شد. اینکه چه عواملی باعث این موضوع شده نمیدانم، شاید به خاطر این است که ما نویسندهها دغدغههای بسیاری داریم و این دغدغههای خرد خرد، باعث شده فقط داستانی بنویسم و تمام شود. به عنصر قهرمان نمیپردازیم و یا فرصت پرداختن نداریم.
پاک درباره اینکه آیا کتاب جدیدی در دست دارد یا نه، گفت: یکی از ناشران زندگینامه شاعران و نویسندگان را برای نوجوانان تدوین میکرد و من زندگی اخوان ثالث را نوشتم، «دیدار با ستاره» و یا «قرار با ستاره» عنوان آن است. همچنین افسانههای ترکمن را که خردخرد چاپ کرده بودم، حالا همه را یک مجموعه کرده و به نشر خزه سپردهام.
این نویسنده با اشاره به مشکل کاغذ گفت: به دلیل مشکلات کاغذ و چاپ نکردن کتابهای پرحجم توسط ناشران، آدم سعی میکند داستان کمحجم بنویسد که امکان ندارد، مگر اینکه برای کودک بنویسد. دارم روی یک رمان برای نوجوانان کار میکنم که حدود ۲۰۰-۳۰۰ صفحه میشود و دارم بخشهایی از کتابی را که هنوز کامل ننوشتهام، حذف میکنم تا با کمترین حجم بیرون بیاید. همه اینها از مشکلاتی است که باعث میشود نتوانیم درست و حسابی به قهرمانها بپردازیم و آنها را پرورش بدهیم و ویژگیهایی برایشان تعریف کنیم که در یادها بمانند.
بدون دیدگاه