المیرا ندائی
فیلم «صددام»، به کارگردانی پدرام پورامیری و نویسندگی و تهیه‌کنندگی رضا رشوند، با حضور رضا عطاران و عباس جمشیدی‌فر، دو کمدین‌ مطرح سینمای ایران که معمولاً با بازی‌های جذاب و شخصیت‌های کمدی خود شناخته می‌شوند، به نظر می‌رسید که پتانسیل بالایی برای ارائه یک کمدی جذاب داشته باشد.
اما این انتظار در عمل به سرانجام نرسید و این فیلم نتواست انتظارات مخاطب را برآورده کند چرا که با مشکلات متعددی در بخش‌های مختلف مواجه است.
علی‌رغم تلاش‌هایی که سازندگان «صددام» برای روایت داستانی پیچیده و تأثیرگذار داشتند، در نهایت در بسیاری از جوانب خود ناکام مانده و به طور کلی ضعیف عمل کردند.
یکی از عمده‌ترین مشکلات فیلم «صددام»، ضعف در فیلمنامه و داستان‌پردازی آن است؛ فیلمنامه نتواسته به خوبی ظرفیت‌های کمدی را در موقعیت‌های مختلف بگنجاند.
در بسیاری از موارد، شوخی‌ها به صورت سطحی و بی‌توجه به جزئیات شخصیت‌ها و داستان پیش می‌روند. داستان در بسیاری از لحظات از انسجام و جذابیت لازم برای راضی نگه‌ داشتن مخاطب برخوردار نیست، و همین مسئله باعث می‌شود که شوخی‌ها و موقعیت‌های کمدی که به نظر می‌رسد قرار بوده جذاب باشند، اما از عمق و تاثیرگذاری لازم بی‌نصیب می‌مانند.
وقتی فیلمنامه درست نباشد، حتی بهترین بازیگرها هم نمی‌توانند فیلم ساخته شده را از ضعف‌های بنیادین آن نجات دهند.
به طور معمول یکی از ویژگی‌های اساسی موفقیت در فیلم‌های کمدی، شوخی‌ها و موقعیت‌های جذابی است که نه تنها باید به روز و متناسب با شرایط فرهنگی و اجتماعی باشند، بلکه باید بتوانند مخاطب را از نظر ذهنی درگیر کنند.
در «صددام»، بسیاری از شوخی‌ها یا کاملاً تکراری هستند یا به شکلی بی‌مزه و سطحی اجرا می‌شوند که هیچ‌گونه تاثیر ماندگاری روی تماشاگر نمی‌گذارند.
شوخی‌های ساده‌لوحانه و کلیشه‌ای که به سرعت فراموش می‌شوند، به وضوح ضعف در پرداختن به جزئیات و خلاقیت را نشان می‌دهند.
این نوع شوخی‌ها که معمولاً هیچ پیامی فراتر از خنداندن فوری ندارند، در فیلمی به اندازه قابل توجه «صددام»، آن‌قدر ضعیف و بدون خلاقیت ارایه می‌شوند که نتوانسته‌اند حتی یک لحظه واقعی لبخند بر لب بیننده بنشانند.
یکی از عناصر اساسی در هر کمدی موفق، حفظ ریتم مناسب است. ریتم فیلم باید به گونه‌ای باشد که تماشاگر را درگیر فیلم کرده و لحظات کمدی را به درستی دریافت کند.
در «صددام»، ریتم فیلم اغلب کند و نامتعادل است. برخی سکانس‌ها به شدت طولانی و بی‌پایان به نظر می‌رسند و فیلم به سمت تکرار و یکنواختی پیش می‌رود.
در واقع، از آنجایی که داستان به خوبی پیش نمی‌رود و شوخی‌ها تاثیر خود را از دست می‌دهند، فیلم نمی‌تواند جذابیت خود را حفظ کند و در برخی جاها دچار رکود می‌شود.
همانطور که از فیلمنامه‌ی اثر برمی‌آید، ضعف در روایت داستانی، نقدی نیست که بتوان از کنار آن به سادگی گذشت.
«صددام» سعی دارد با پیچیدگی‌های دراماتیک و تغییرات سریع در فضا و زمان، توجه تماشاگر را جلب کند، اما این پیچیدگی‌ها بیشتر به سردرگمی منجر می‌شود و انسجام و پیوستگی در داستان را خدشه‌دار می‌کند. این سردرگمی به ویژه در نیمه اول فیلم بیشتر خود را نشان می‌دهد، جایی که مخاطب نمی‌تواند به‌راحتی پیگیر روند داستان باشد.
در کنار مشکل روایت، شخصیت‌پردازی‌های این فیلم نیز یکی دیگر از نقاط ضعف آن است. شخصیت‌های «صد دام» فاقد عمق و پیچیدگی هستند و تماشاگر نمی‌تواند ارتباطی با آنها برقرار کند. این موضوع باعث می‌شود که بحران‌ها و درگیری‌های درونی شخصیت‌ها به‌طور سطحی و بی‌اثر به نمایش درآیند، و مخاطب نتواند با دردها و تلاش‌های آنها همذات‌پنداری کند.
از سوی دیگر، دیالوگ‌های فیلم نیز از ظرافت و عمق لازم برخوردار نیستند و بیشتر شعارگونه و به قصد انتقال پیام‌های اجتماعی است!
رضا عطاران، از بازیگران شناخته شده سینما و تلویزیون، در این فیلم نقش یکی از شخصیت‌های محوری را ایفا می‌کند. اما بازی او در «صد دام» نسبت به فیلم‌های پیشین او، در حد و اندازه‌ قابل توجهی نیست.
عطاران که به‌طور معمول برای توانایی‌های خلق کمدی و طنزپردازی شناخته می‌شود، در این فیلم نقش یک شخصیت جدی و درگیر بحران‌های اجتماعی را بر عهده دارد، اما به نظر می‌رسد که عطاران نتوانسته است به‌طور کامل در این فضا فرو برود.
در بسیاری از صحنه‌ها، بازی او بیش از آنکه درگیر احساسات و درام شخصیت باشد، به‌ نوعی همراه با لحن و حالت‌های غیرواقعی است. در حالی که بحران‌های روحی شخصیتی که او بازیگرش است، می‌بایست درون‌گرایانه و متأثر از وضعیت اجتماعی او باشد.
عطاران در برخی از صحنه‌ها دچار نوعی اغراق در ابراز احساسات شده است که باعث می‌شود از تاثیرگذاری واقعی شخصیت او کاسته شود. این موضوع به‌ویژه در صحنه‌های احساسی و بحران‌های درونی شخصیت‌اش بیشتر به چشم می‌آید.
عباس جمشیدی‌فر، یکی دیگر از بازیگران اصلی این فیلم، در نقش یک شخصیت درگیر با مسائل اجتماعی و شخصی، در مقایسه با رضا عطاران، بازی‌ قوی‌تری از خود ارائه داده است. جمشیدی‌فر که در سینما و تلویزیون بازیگری با توانایی‌های جدی شناخته می‌شود، در این فیلم تلاش کرده است تا شخصیتی پیچیده و چندبعدی را به نمایش بگذارد.
بازی او در «صد دام» بیشتر از هر چیز بر اساس ظرافت‌های روان‌شناختی و احساسات درونی شخصیت او ساخته شده است.
اگرچه جمشیدی‌فر در برخی از صحنه‌ها موفق عمل کرده و توانسته است در خلق احساسات پیچیده شخصیت خود درست عمل کند، اما او نیز در دیگر موارد برای نمایش خشم و اضطراب‌های درونی شخصیتش، به‌ویژه در لحظات بحرانی، دچار نوعی اغراق شده است. این امر باعث می‌شود درک دقیق از شرایط شخصیت او برای تماشاگر دشوار شود. در نهایت، این تناقض در بازی‌های او باعث می‌شود مخاطب نتواند کاملاً با شخصیت او هم‌ذات‌پنداری کند.
در کارگردانی و فیلمبرداری نیز «صد دام» نتواسته‌ به استانداردهای مورد انتظار برسد. برخی از پلان‌های فیلم به‌ویژه در صحنه‌های حساس و دراماتیک، فاقد قوت و تاثیرگذاری لازم هستند. علاوه بر این، استفاده از رنگ‌ها و نورپردازی نیز نتواسته است فضای فیلم را به‌درستی به تصویر بکشد. در بسیاری از مواقع، فضای سرد و بی‌روح فیلم باعث می‌شود که احساسات و وضعیت روحی شخصیت‌ها به‌خوبی منتقل نشود.
با توجه به تمامی مشکلات ذکر شده، در نهایت فیلم «صددام» نتواسته یک تجربه کمدی قوی و خاطره‌انگیز را آن‌طور که باید و شاید است، ارائه دهد.
از دست رفتن این فرصت‌ها در حالی است که حضور رضا عطاران در فیلم می‌توانست این کمدی را به یک اثر جذاب و ماندگار تبدیل کند. اما ضعف‌های فیلمنامه، شوخی‌های سطحی، بازی ضعیف سایر بازیگران و نبود ریتم مناسب باعث شده‌اند که «صددام» به یک فیلم ضعیف در ژانر کمدی تبدیل شود که حتی حضور یکی از محبوب‌ترین کمدین‌های سینمای ایران نتوانسته است آن را از شکست نجات دهد.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *