ترسناکترین بخش جنگ، تخریب و انفجار و کشتارش نیست، آن زمانی است که فرهنگ متوقف میشود و از زایش باز میماند.
«سینما متروپل»، آخرین ساخته محمدعلی باشه آهنگر، تلاش کرده است که اهمیت فرهنگ و هنر را در سخت ترین شرایط، نمایان کند. باشه آهنگ، آنجا که زن زائو در فیلم، در ناپایدارترین و بی ربط ترین جا برای فارغ شدن، دوقلو به دنیا می آورد، می خواهد بگوید، که تن و جسم انسان، از آنجا که به غریزه و جریان طبیعی خلقت مربوط می شود، بالاخره راه بروز خود را می یابد، اما اندیشه و فرهنگ، می باید که مناسک داشته باشد، روش داشته باشد، فرآیند داشته باشد. رنج و سختی فرهنگ، با دشواری های و گرفتاری های غریزه، از زمین تا آسمان تفاوت دارد.
در دوران جنگ جهانی دوم، زمانی که ارتش آلمان نازی، شهر استراتژیک سن پترزبورگ را محاصره کرده و محاصره اش چندین ماه به درازا کشیده بود، آذوقه مردم شهر به پایان رسیده بود و آنان در سرمای منفی ۳۰ درجه، تن جانباختگان یا سگ های ولگرد را در دیگ های آب جوش طبخ می کردند و به حیات شان ادامه می دادند. با این حال، تئاتر شهر، درهایش هر روز و هر ساعت به روی مردم باز بود و نمایش اجرا می کرد. در آخرین روزهای محاصره، یک نمایش آنقدر اجرا شده بود که مردم همه دیالوگ های آن را حفظ شده بودند و بازیگران که رمق سخن گفتن نداشتند، فقط با تکان دادن جزئی لب های یخ زده شان، دیالوگ را در ذهن مخاطب زنده می کردند. این گونه بود که امید و سرزندگی در مردم جاری بود و هیچ گاه هم تسلیم نشدند.
قضیه محاصره تقریبا یکساله آبادان، آنقدر حرف ها و نکته ها دارد که صدها و صدها فیلم و سریال باید درباره اش ساخت. «سینما متروپل» یکی از معدود فیلم هایی است که درباره این رویداد مهم و مقاومت بزرگ، ساخته شده و چقدر درست و شیرین و البته تلخ و گزنده. ماجرای فیلم درباره جوانی به نام رضا کرامت (مجتبی پیرزاده) است که عاشق سینماست و در زمان حصر آبادان، تصویربردار است. برای زندانی ها هم فیلم های سینمایی نمایش می دهد و رویایش، راه اندازی دوباره سینما متروپل آبادان در آن شرایط حصر است. سینمایی که او در دوران کودکی، خاطرات فراوانی را از آن برگرفته است.
روتوسکوپی کاغذی رضا که برای دختر مورد علاقه اش، ساخته بود، یکی از صحنه های زیبای کار بود و روتوسکوپی دختر (نوشین مسعودیان) بر روی فیلم قیصر، هزاران حرف با خود داشت. اهالی سینما با دیدن چنین صحنه هایی که به ظاهر طنز بود، شاید بغض کنند و شاید هم بگریند. با این حال، باشه آهنگر، کرامت سینما و البته فرهنگ را در این فیلم به نمایش گذاشت و نشان داد که یک سرزمین در حصر و گرسنگی، پابرجا می ماند اما از بی فرهنگی و بی هنری، فرو خواهد ریخت.
بدون دیدگاه