جبار آذین
هنر و هنرمند به ذات و سرشت با آزادگی و عشق و زیبایی و تعهد و معرفت، سازندگی و انسانیت عجیناند و با بیهنری، جهل و سوداگری و سفارش و کرنش، فروشندگی، سیاست و تجارت، سازگار نیستند بهویژه که در هر شرایط در کنار مردم و هنردوستان قرار دارند.
هنرمندان پرچمداران فرهنگ هستند و فرهنگ کالای تجارتی و صنعتی و قابل خرید و فروش نیست و آن که چیزی به نام هنر تولید میکند و آنکه آن را میفروشد، ربطی به هنر و هنرمند ندارند و این با تولید آثار فاخر و هنرمندانه ملی و مردمی که با استقبال جامعه روبرو شده و افتخار و گاه امکانات زندگی بهتر را برای هنرمند فراهم میآورد از بنیاد متفاوت است.
از همین رو در جوامع سرمایهسالار که همه چیز بر مدار ثروت و قدرت و فساد در گردش است، رو در رویی، مخالفت، برخورد و درگیری اهالی هنر و قلم با قدرتمداران و ثروت اندوزان و عوامل آنها که خود و اعمال و اهدافشان را لای زرورقهای رنگین شعارهای اخلاقی و اقتصادی و فرهنگی و سیاسی میپیچند و به خورد مردم میدهند و خواهان سلطه بر همه چیز و همه کس هستند و جامعه را به جهنم طبقاتی فقر و ثروت تبدیل کرده و برای حفظ و گسترش آن هر چه در توان دارند به کار میبرند و خواهان آن هستند تا هنر و هنرمندان و سینماگران و آثار سینمایی و هنری را نیز در این راه به خدمت گیرند، ناگزیر است.
آن گروه بیهنر و هنرفروش که برای پول، به صاحبان قدرت و ثروت لبیک گفتهاند، تکلیف خود و کالاهای تجارتیشان مشخص است و پیوسته کادو و جایزه میگیرند، اما آنها که در سینما به دنبال شهرت، ثروت و شهوت نیستند و بر اساس ذوق و سلیقه و هنر خود و احترام مردم و فرهنگ و باورها و زندگی ملت و آرمانهای ملی به کار هنر میپردازند و آثار هنری و سینمایی میسازند، داستانی دیگر دارند و چون نمیخواهند سفارشی و فرمایشی و مبتذل بسازند و هنر خود را در خدمت مردم قرار دادهاند، مورد خشم و غضب و انکار و آزار قرار میگیرند و بر سر راه تولید آثار هنرمندانه مردمی آنها، هزاران مانع چیده میشود تا یا هنر و فرهنگ را رها کرده و برای امرار معاش به دنبال کار دیگر باشند، یا آنقدر در انزوا و تنهایی و تنگنا و فقر و گرفتاری میمانند که به انتحار میرسند.
با این حال هنرمندان و سینماگرانی که این نوع شرایط را برنمیتابند و این امکان را دارند، به مهاجران میپیوندند و با اشک و اندوه از وطن رانده و در جهان آواره میشوند.
آن عده هم که در گوشه و کنار مضمون و محتوای آثارشان، رگههایی از انتقاد و اعتراض به مسائل و مشکلات و عملکردهای غلط نامسئولان، نامدیران و اوضاع نابسامان جامعه و حیف و میل سرمایههای ملی و بیعدالتیهای اجتماعی و اقتصادی کشف میشود، عموماً نخست آثار و فیلمهایشان توقیف و بعد خودشان به سرنوشت تولیداتشان دچار میشوند.
حال اگر همین هنرمندان متعهد مردمی و اجتماعی که با سد سکندر در تولید آثار هنری و فرهنگی روبرو شدهاند، همصدا با مردم از ناراحتیها و گرانیها و نادرستیها و بیعدالتیها، گلایه و انتقاد و اعتراض کنند، از حق زندگی در میان خانواده و جامعه محروم میشوند.
در واقع این مسائل و رخدادها معلول حرکات و اعمال کسانی است که بر ثروت و قدرت تکیه زدهاند و جامعه و مردم و نسلهای جوان و نوجوان را به سوی رنجها و تلخیها و ناامیدیها سوق داده و از آنها منتقد و مخالف و معترض و اپوزیسیون و منفعل ساختهاند و این افراد و گروهها از کشور یا کره دیگر نیامدهاند و نتیجه نادرستیها و غلطهای ما، مسئولان و اوضاع جامعهاند.
این طیفها در میان گروههای مختلف جامعه و اهالی هنر و قلم هم وجود دارند که با همان عناوین منتقد و مخالف و معترض و اپوزیسیون مورد برخورد قرار گرفته و به جرم انعکاس رنجها، دردها و خواستهها و سخنان اجتماعی از همه چیز محروم شدهاند.
البته حساب آن جماعت خود و وطنفروشی که عامل و ابزار و مجری تهاجمهای فرهنگی و تخریب بیگانههای ایرانستیز هستند و جز منافع خود برای ایران و ایرانی ارزش و اهمیتی قائل نیستند از رویکرد ملی و مردمی این یادداشت جداست!
آیا وقت آن نرسیده است که افراد ونگاهها و عملکردها و اوضاع جامعه تغییر کرده،متحول شود، اخلاق و آزادگی، عدالت، رفاه، عشق، مهربانی و دوستی و علم و ایمان، سازندگی و توسعه و پیشرفت و احترام و عزت اجتماعی، فرهنگی و هنری در کشور حرف اول و آخر را بزند؟

بدون دیدگاه