شاید تا به‌حال هرچه درباره آثار هنری خوانده‌اید یا از اوصاف آن‌ها شنیده‌اید، بخت دیدنش را داشته‌اید یا با جست‌وجویی کوتاه، تصاویر و ویدئوهایی از آنها پیدا کرده‌اید. از نقاشی‌های قرن هفدهم و هجدهم میلادی گرفته تا پیکره‌های سنگی و فلزی کوچک و بزرگی که یا در موزه‌ها جا خوش کرده‌ اند یا در کنار بناهایی نیمه‌ویران و متروکه برجای مانده‌اند و همچنان دیدنی و جذاب هستند؛ اما آنچه امروز از فرهنگ و آثار هنری گذشته برایمان باقیمانده، گمشده‌هایی هم داشته است که هنوز ردی از وجود آنها به دست کسی نرسیده و شاید هیچگاه نیز نتوان برخی از آنها را بازیابی کرد.

آثار هنری برخلاف بسیاری دیگر از اشیای گران‌بها در معرض دید عموم قرار داده می‌شوند تا هم روایتگر بی‌کلام تاریخ باشند و هم زیبایی‌شان را به نمایش بگذارند؛ اما همه این آثار آنقدر خوش‌شانس نیستند که برای همیشه روی دیوار شیک‌ترین موزه‌های جهان جا خوش و خودنمایی کنند؛ ‌برخی از آثار هنری در طول تاریخ یا چشم سارقان هنر را گرفتند یا گرفتار جنگ شدند یا اینکه پا روی دُم برخی از مردان قدرت گذاشتند و به همین ترتیب برای همیشه از حافظه تصویری تاریخ، پاک شدند.

ایسنا در این گزارش به برخی از این قربانی‌های عالم هنر پرداخته است.

مجسمه عظیمی که در تاریخ گم شد

مجسمه عظیم‌الجثه‌ای که از آن با عنوان «غول رودس» یاد می‌شود، یکی از مهمترین آثار هنری است که در طول تاریخ از بین رفته است. گفته می‌شود که مجسمه هلیوس (Helios) به معنای خدای خورشید در ورودی بندر شهر رودس در یونان، قرار داشت و به همین دلیل به غول رودس معروف شد. هرچند که عمر این مجسمه بزرگ که به عنوان یکی از عجایب هفت‌گانه هم شناخته شده است، تنها ۵۶ سال بود.

ساخت این مجسمه ۱۲ سال طول کشید و سال ۲۸۲ قبل از میلاد به پایان رسید. اما بخت یار این مجسمه تاریخی و بزرگ نبود و ۲۲۶ سال قبل از میلاد مسیح بر اثر زلزله‌ای شکسته شد و بر روی زمین افتاد. باقی‌مانده تندیس بیش از ۸۰۰ سال بر روی خاک افتاده بود تا آنکه برخی از بازرگان‌های عرب زبان هر آنچه باقی مانده بود را بار زدند و رفتند.

تصویر مشخصی از این مجسمه عظیم وجود ندارد و کسی آن را نقاشی نکرد، اما روایت‌ها حاکی از آن است که مجسمه با پاهای گشوده بر دو طرف ورودی بندر ایستاده و مشعلی به دست داشته بود. بسیاری بر این باورند که مجسمه هلیوس الهام‌بخش ساخت مجسمه آزادی آمریکا بوده است.

تصوری از مجسمه «هلیوس»

 

یک نقاشی یا یک افسانه!

آثار بسیاری از لئوناردو داوینچی در طول تاریخ ناپدید شده‌اند، اما چهره «مدوزا» به احتمال زیاد یکی از مرموزترین آنها است که گفته می‌شود داوینچی آن را در سال‌های جوانی خلق کرد. این اثر برگرفته شده از یک هیولای خیالی یونانی به اسم مدوزا بود که موهایش به سان مار دور صورتش را گرفته بودند.

برخی از پژوهشگران تاریخ هنر اینگونه روایت کرده‌اند که این تصویر آنقدر واقعی کشیده شده بود که پدر داوینچی از تماشای آن وحشت کرد و همین وحشت هم باعث شد تا این اثر را به صورت پنهانی به برخی از تجار فلورانس بفروشد. هرچند که در سال‌های اخیر این گونه مطرح شده است که این روایت هم ممکن است تنها افسانه‌ای باشد که در میان صفحات تاریخ هنر به جا مانده است.

«مدوزا» اثر داوینچی

 

نقاشی که گرفتار بمب شد!

اثر «سنگ‌شکنان» که حدود سال ۱۸۴۹ توسط نقاش فرانسوی ـ گوستاو کوربه ـ کشیده شده بود، از دیگر آثار مفقود شده جهان محسوب می‌شود. اثری که در آن، یک جوان و یک پیر سنگ‌شکن نشان داده می‌شد و یکی از آثار مهم در زمینه رئالیسم اجتماعی محسوب می‌شد.

این نقاشی اولین‌بار در سال ۱۸۵۰ در سالن پاریس به نمایش گذاشته شد، اما در جنگ جهانی دوم به همراه ۱۵۴ تابلو دیگر درحالی که قرار بود به مکان دیگری منتقل شوند، در یک بمباران توسط متفقین در فوریه ۱۹۵۴ برای همیشه از بین رفت.

«سنگ‌شکنان»

 

نقاشی که از روی عمد نابود شد!

«انسان کنترل‌کننده جهان»، نام اثری از دیگو ریورا، هنرمند مکزیکی است. هنرمندی که نقاشی‌های دیواری بسیاری از خود به جا گذاشت، اما شاید مشهورترین آنها همان اثری باشد که دیگر وجود ندارد. این نقاشی در سال ۱۹۳۳ میلادی، توسط این نقاش مشهور مکزیکی برای لابی اصلی راکفلر سنتر در شهر نیویورک نقاشی شد.

در این اثر، تقابل دو تفکر کمونیسم و کاپیتالیسم را به‌تصویر کشیده شده بود و مردی که در میان نبرد این دو ایده، در حال انتخاب بود. انتقاد شدید مطبوعات آمریکا از تبلیغ کمونیسم و امتناع دیه‌گو ریورا از حذف چهرهٔ ولادیمیر لنین، باعث شد تا دستور نابود کردن این اثر داده شود.

انسان کنترل‌کننده جهان

پرتره‌ای که باب میل نبود!

سال ۱۹۵۴، اعضای پارلمان انگلیس از گراهام ساترلند خواستند تا پرتره‌ای از وینستون چرچیل نقاشی کند تا آن را به عنوان هدیه ۸۰ سالگی به چرچیل اهدا کنند. اما همه چیز آنگونه که انتظار می‌رفت پیش نرفت و پرتره، باب میل نخست‌وزیر وقت انگلیس از آب درنیامد. در واقع چرچیل آنقدر از این پرتره متنفر بود که حتی دلش نمی‌خواست در مراسم معرفی شرکت کند و حتی نامه‌ای شخصا به ساترلند نوشت و ابراز ناامیدی کرد.

چرچیل و همسرش در سال‌های بعد درخواست‌های نمایش عمومی این اثر را مکررا رد کردند و تا سال‌های سال خبری از این اثر نبود؛ تا اینکه پس از مرگ وی در سال ۱۹۷۷، سرانجام مشخص شد که لیدی چرچیل کمتر از یک سال پس از ارائه آن، اثر را از بین برده است.

پرتره چرچیل اثر ساترلند

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *