دیکتاتورهای عرصهی فرهنگ باید بدانند که جایشان با افراد باسواد و جوان از سراسر کشور پُر میشود و دیگر انحصاری به ایشان تعلق ندارد که بهواسطهی آن برای صاحب خانه چشم و ابرو بیایند.
به گزارش سایت عصر ایران، روزنامه جوان نوشت: در دوران اصلاحات بود که شعلهی منحوس سلبریتیپرستی زبانه کشید و جریان انقلابی را به حاشیه کشاند.
از سالهای میانی دههی هفتاد بود که فضای پاک و منزه جشنواره به سمت غربی شدن پیش رفت و مضامین انسانی نشأت گرفته از انقلاب را برنتابید. از طرف دیگر، بازیگرانی که سالها پیش با بازی در آثار برجسته اکنون به چهرهای شاخص بدل شده بودند دیگر حاضر نشدند تا با دستمزدهای سابق به کار خود ادامه دهند و قصد داشتند با برندسازی از خویش هزینهی تولید فیلمها را بالا ببرند و عملاً بازیگرسالاری را در درون این سینما رواج دهند.
یکی از تاثیرات بدی که این اتفاق رقم زد این بود که توجه به فرم سینمایی و مضمون آثار در مرتبهی بعدی قرار گرفت و کار کاسبکارانه بهصورتی همهجانبه تمام ابعاد سینمای جشنواره را در بر گرفت. دیگر کمتر کسی به کُنه اثر توجه میکرد و تمام فکر و ذکر خویش را به این مهم معطوف میدانست و برای بردن سهم بهتر و بیشتر در فصلهای مهم اکران فرم جشنواره را پُر میکرد؛ به همین خاطر فیلمهایی به فستیوال فجر راه یافتند که نه با متر و معیار انقلاب همراستا بودند و نه ربطی به آثار جشنوارهای داشتند. در نتیجه ما با سیل فیلمهایی در جشنواره مواجهیم که بر اساس هر پارامتری «نباید» در بزرگترین رخداد فرهنگی ما حضور داشته باشند و در بهترین حالت در طول سال اکران شوند.
گروهی هم بودند که در سالهای میانی دههی هشتاد به اینسو از پلکان جشنوارهی فجر استفاده کردند تا با ضربه زدن به فرهنگ کشور خود به حضوری گلخانهای در جشنوارههایی نظیر: کن، ونیز، تورنتو، لوکارنو و بهخصوص برلین دلخوش کنند.
البته کاسبی این گروه ارتباط مستقیمی با اتفاقات سیاسی کشور پیدا میکند.هر وقت مسئلهای التهاب درون اجتماع را شعلهور کند این افراد و آثارشان بولد میشود و هر وقت خبری نباشد کسی تحویلشان نمیگیرد. پس از فتنهی سال ۸۸ بود که خبرهای -ولو اندکی- از گوشه و کنار سینما برای تحریم این رخداد بزرگ فرهنگی به گوش رسید. عدهای که تعدادشان به انگشتان یک دست هم نمیرسید تصمیم گرفتند که درجشن عید نوروز سینمای ایران حضور نداشته باشند و این رویداد را تحریم کنند. حتی رسانههای معاند خارجنشین هم نتوانستند با رپرتاژهای خود اتخاذ این تصمیم توسط برخی از سینماگران را بزرگ جلوه دهند و حضور گستردهی دیگر سینماگران عملاً خللی در برگزاری جشنواره ایجاد نکرد.
موج اوّل تحریمها در سال ۹۸ شکل گرفت و باز هم هیچ غنیمتی نصیب جماعت تحریمکننده نشد. بودند بازیگران، فیلمسازان و منتقدینی که پیش از شروع فستیوال در اقدامی احساسی دست به تحریم فجر زدند ولی تمامشان در دالان کاخ جشنواره رویت شدند. بخش عظیمی از منتقدینی که آتشبیار معرکه بودند هم در جلوی صف متقاضی ورود به جشنواره شدند.
موج دوّم هم قرار است که امسال شکل بگیرد ولی همه میدانیم که این روش،روشی محتوم و شکست خورده است ولی بدنیست برای گرفتن زهر اقدامات احتمالی این افراد درآینده استراتژی پذیرش فیلمها در جشنواره را تغییر دهیم.
سلبریتیپروری هیچ نسبتی با انقلاب ما ندارد و اعتبار بخشیدن به این افراد فرقهگرایی را در بزرگترین جشن فرهنگی ما رواج داده و مضامین مصفای انقلابی را به محاق میبرد.
گره زدن مسئلهی اکران به حضور فیلمها در فجر اتفاق خوشایندی نیست و موجب فربه شدن جشنواره میشود و حضور آثار بیکیفیت و گیشهای باعث میگردد تا فستیوال به دورهمی سینمای ایران تغییر جهت دهد و از اعتبار بیفتد.
از طرف دیگر کمیت جوایز اهدایی بسیار بالاست و حتی شامل حوزههای تخصصی و فنی هم میشود که این امر در دیگر فستیوالها بههیچ وجه جایی برای عرضه ندارد. تعداد جوایز اصلی در کن به ۱۰ عدد نمیرسد ولی بهطور مثال در یک دوره ما برای اهدای جایزه به بهترین بازیگر نقش اوّل زن دو سیمرغ اهدا کردیم که در نوع خود عجیب و غریب بهنظر میرسد!
در نهایت هم نباید از عدم مشارکت سینماگران غربزده در فجر امسال خم به ابرو آورد. دیکتاتورهای عرصهی فرهنگ باید بدانند که جایشان با افراد باسواد و جوان از سراسر کشور پُر میشود و دیگر انحصاری به ایشان تعلق ندارد که بهواسطهی آن برای صاحب خانه چشم و ابرو بیایند. جشن بزرگ فرهنگی انقلاب اسلامی جایی برای عرض اندام سلبریتیها نیست.
بدون دیدگاه