سعید ساروقی کارگردان مستند «هپکوتیزم» که با موضوع سرگذشت تلخ کارخانه هپکو و کارگران این کارخانه ساخته شده است، به ارائه توضیحاتی درباره این مستند پرداخت.
سعید ساروقی مستند «هپکوتیزم» از محصولات سفیر فیلم، همزمان با عرضه اینترنتی این مستند، در گفتگو با خبرنگار مهر درباره آن توضیح داد: این مستند در واقع روایتی از سرگذشت کارخانه بزرگ هپکو است. کارخانه‌ای که در شهر اراک و استان مرکزی واقع شده است و تولیدکننده ماشین‌آلات معدن و راه‌سازی است و از حوالی سال ۱۳۵۰ تأسیس شده و در دهه بعد از انقلاب فعالیت‌هایش گسترش پیدا کرد. این کارخانه در سال بیش از ۲ هزار دستگاه ماشین‌آلات صنعتی تولید می‌کرد و از این منظر رقیبی بزرگ برای کارخانه‌های صاحب‌نام کشور ژاپن و آمریکا محسوب می‌شد.
وی افزود: مستند «هپکوتیزم» روایتی از این کارخانه است اما نکته‌ای که برای ما اهمیت بیشتری داشت و ما را جذب کرد که این کار را بسازیم، اتفاقات ۱۰ سال گذشته، پیرامون این کارخانه است. در کشور ما اتفاقاتی تحت عنوان «خصوصی‌سازی» افتاد که کارخانه «هپکو» هم یکی از کارخانه‌هایی است که درگیر این اتفاقات شد. این کارخانه در جریان یک خصوصی‌سازی بد، با قیمتی خیلی وحشتناک به شخصی غیرمدیر و غیرکارشناس واگذار شد که تنها به‌دنبال سوددهی سریع بود و منجر به نابودی این کارخانه شد.
این مستندساز افزود: در حین این تحولات، اتفاقات مختلفی برای کارگران این کارخانه رخ داد اما این کارگران همواره تلاش کردند در برابر تصمیمات اشتباه مدیران‌شان مقاومت کنند تا یک سرمایه ملی به این راحتی از دست نرود. مشابه این اتفاقات در کارخانه‌های دیگری همچون «رشت الکتریک» و یا «نساجی مازندران» هم رخ داده بود که به‌طور کامل به نابودی این کارخانه‌ها منتهی شد. کارگران هپکو اما سفت و سخت ایستادگی کردند و روایت همین ماجرا، داستان مستند ما را تشکیل می‌دهد.

کارگری که پول خرید یک شاخه گل برای دخترش را نداشت!
ساروقی درباره وجه تمایز مستند «هپکوتیزم» با آثار مشابهی که درباره این اتفاقات ساخته شده است، توضیح داد: راوی مستند ما یک کارگر است و ما از زبان همین فرد عامی و از قاب زندگی دراماتیک یک کارگر این وقایع را روایت کرده‌ایم. حوالی سال ۹۸ بود که برای ساخت مستندی درباره کرونا عازم بیمارستان خوانساری اراک شدیم. آنجا بود که با فردی مواجه شدیم که تقریباً هزار شاخه گل را جلوی بیمارستان پهن کرده بود و قصدش هدیه این گل‌ها به کادر درمان بود تا به آن‌ها روحیه بدهد. وقتی با او آشنا شدیم، دیدیم از کارگران کارخانه هپکو است. وقتی جلوتر رفتیم و بیشتر با او آشنا شدیم، فهمیدیم او دقیقاً همان فردی است که یک سال پیش‌تر در حین اعتراضات به حوادث کارخانه هپکو و عدم پاسخگویی مسئولان وقت، اقدام به خودکشی کرده بود.
صاحبان جدید، خیلی علاقه نداشتند کسی متوجه شود که در این کارخانه چه می‌گذرد. وقتی توانستیم در قالب عملیاتی شبیه عملیات‌های نظامی، وارد هپکو شوم تا تصاویری از تعطیلی خط تولید تهیه کنیم، عظمت کارخانه و ماشین‌آلاتش مرا شگفت‌زده کرد. واقعاً نسبت به مبلغ ناچیزی که برای این حجم از عظمت، پرداخت شده بود شوکه شدم
وی افزود: او در آن سال تصمیم می‌گیرد با پایین انداختن خود از ارتفاع یک پل خودکشی کند اما حالا تعدادی گل برای کادر درمان آورده بود. ماجرای اهدای این گل‌ها هم روایت دراماتیکی داشت. شب قبل از آن حادثه دختر این کارگر قصد خرید یک شاخه گل برای مادرش را داشته اما این آقای کارگر به‌جهت معذوریت‌های اقتصادی حتی توان خرید یک شاخه گل برای دخترش را نداشته است! متأثر از همین اتفاق و در پی فشار زندگی، او تصمیم به خودکشی گرفت تا شاید با این کارش بتواند نگاه رسانه‌ها را به سمت وضعیت کارگران جلب کند و همین اتفاق هم افتاد.
«هپکوتیزم» درباره سرانجام خودکشی این کارگر هم توضیح داد: بلافاصله دوستان علی‌آقا یعنی همین کارگری که اقدام به خودکشی کرده بود، متوجه ماجرا می‌شوند و در لحظه‌ای که می‌خواهد اقدام نهایی را انجام دهد، جلوی او را می‌گیرند.
ساروقی درباره سرنوشت کارگران کارخانه هپکو بعد از گذشت ۱۰ سال از حواشی به‌وجود آمده، گفت: واقعیت این است که مدیریت قبلی کارخانه، با قیمتی ناچیز این کارخانه را خریداری کرده بود و بخشی از جزییات این واگذاری، در مستند ما هم روایت شده است. کارخانه «هپکو» حدود ۱۱۰ هکتار زمین را در بر می‌گیرد که در بهترین منطقه شهری هم قرار دارد. این ۱۱۰ هکتار زمین با قیمت عجیب ۱۰ میلیون تومان واگذار شده است! عجیب اینکه همان ۱۰ میلیون تومان هم پرداخت نشده و چک‌هایی که صادر کرده بودند، پاس نشده بود.
وی افزود: مدیر وقت کارخانه آن زمان به کارگران پیشنهاد کرده بود حقوق همه‌تان تا زمان بازنشستگی می‌دهم، دیگر کاری به کارخانه نداشته باشید و بروید در خانه‌های‌تان بنشینید! با این حال کارگران از کارخانه دفاع کرده و پای این سرمایه استانی ایستادند. این عرق را به عینه در طول چند سالی که برای ساخت این مستند با بچه‌های هپکو در ارتباط بوده‌ام، دیده‌ام و خودم هم حتی نسبت به این کارخانه عرق پیدا کرده‌ام. گویی این کارخانه، وطن این کارگران است.

خط و ربط‌هایی که فهمیدیم اما نتوانستیم مستند کنیم!
این مستندساز درباره شناسایی هویت افرادی که «هپکو» با آن شرایط عجیب و غریب به آن‌ها واگذار شده است هم گفت: ما در طول ساخت این مستند خیلی تلاش کردیم تا روابط این افراد را کشف کنیم. چیزهایی هم فهمیدیم اما واقعیت این است که سندی برای آن پیدا نکردیم که بتوانیم در مستند به آن اشاره کنیم. به نام برخی وزرا رسیدیم که به واسطه این واگذاری‌ها منافعی کسب کرده بودند اما نتوانستیم آن را در روایت خود مستند کنیم. هنوز البته افرادی هستند که روی این موضوعات مشغول تحقیق و پژوهش هستند. آنچه مشخص است این افراد به برخی مسئولان مرتبط بوده‌اند. حتی یک باند است که در زمینه واردات خودروهای دست دوم صنعتی در حوزه معدن فعالیت می‌کند و شنیده‌ام پایگاه‌شان هم در کرمان است. یکی از اصلی‌ترین مشکلات این روزهای هپکو هم همین واردات بی‌رویه ماشین‌آلات صنعتی بوده است.

ساروقی درباره عجیب‌ترین تجربه‌ای که در فرآیند ساخت این مستند با آن مواجه شده است هم گفت: اتفاقات زیادی را شاهد بودیم اما عجیب‌ترین نکته برای خود من زمانی بود که متوجه شدم در همان اوج التهابات، ورود هر فردی به کارخانه هپکو را ممنوع کرده‌اند. حتی به وزیر رفاه وقت که به نوعی مسولیت این کارخانه را برعهده داشت، اجازه تصویربرداری از داخل کارخانه را نمی‌دادند و فضایی کاملاً امنیتی برای آن ایجاد کرده بودند. طبیعتاً صاحبان جدید، خیلی علاقه نداشتند کسی متوجه شود که در این کارخانه چه می‌گذرد. وقتی برای اولین‌بار توانستیم در قالب عملیاتی شبیه عملیات‌های نظامی، با همکاری برخی بچه‌های هپکو، وارد کارخانه شوم تا تصاویری از تعطیلی خط تولیدا تهیه کنیم، عظمت کارخانه و ماشین‌آلاتش مرا شگفت‌زده کرد. واقعاً نسبت به مبلغ ناچیزی که برای این حجم از عظمت، پرداخت شده بود شوکه شدم.
وی در پایان گفت: چطور چنین خیانتی توانسته بود، اینگونه یک کارخانه را نابود کند و هدف‌شان چه بوده است؟ تولید این کارخانه که می‌توانست سود بیشتری برای همه ما داشته باشد! آن آقازاده‌ای که با هر رانتی، توانسته این کارخانه را تصاحب کند، چرا خط تولید آن را راه‌اندازی نکرد تا سود بیشتری هم نصیبش شود؟ این عجیب‌ترین تجربه من از مشاهداتم بود که هنوز هم نمی‌توانم آن را درک کنم!

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *