نقدی به «رها» بکی از فیلم‌های بخش مسابقه جشنواره فیلم فجر
کارگردان: حسام فرهمند، (مشاور کارگردان: مرضیه برومند)، نویسنده: محمدعلی حسینی، تهیه‌کننده: سعید خانی

المیرا ندائی

«رها»، فیلمی که با حمایت‌های ویژه در ژانر «فلاکت عمومی» ساخته شده و با ایجاد یک کاتارسیسم طبقاتی و پرداخت استعاری به «موی سر یک دختر جوان»، قطعا نامزد جوایز فیلم جشنواره چهل و سوم، و برنده‌ی گیشه خواهد بود زیرا عموم مردم بالاخص طبقه متوسط جامعه در سطح فرامتنی با تم اصلی داستان حس همذات پنداری خواهند داشت.
«رها» قصه‌ای پر لکنت است که از دل فیلمنامه‌ای ضعیف روایت می‌شود. فیلم، علیرغم ستیز با طبقه‌ای خاص از جامعه، خود را پشت نقاب حمایت از همان طبقه، پنهان می‌کند.
روخوانی کارگردان‌های فیلم اولی مانند حسام فرهمند از روی دست تجربه‌های موفق پیشین همچون آثار سعید روستایی و اصغر فرهادی موضوع تازه ای نیست. این کار دقیقاً خود یکی از تله‌هایی است که فیلم «رها» گرفتار آن شده؛ نمونه‌ای از یک آش شله قلمکار که از هر اثر مشابه‌ای که پیش از آن ساخته شده و عملکرد موفقی هم در سطح ملی و هم در سطح جهانی داشته است.
این کپی برداری ها حتی تا طراحی حرکات بدن شهاب حسینی نیز بسط پیدا کرده است تا جاییکه مخاطب شاهد هیچ بازی بدن تازه و نوآورانه‌ای از سمت این بازیگر طراز اول نیست. شخصیت شهاب حسینی در «رها» تلفیقی از دو شخصیت او در فیلم «حوض نقاشی» و «جدایی نادر از سیمین» است.
تمپوی بالای فیلم و نداشتن ریتمی یکنواخت از نکات مثبت این درام اجتماعی تراژیک است. البته این تغییر مستمر در فضاهای فیلم بیشتر مرهون عملکرد شایسته ی فیلمبردار در فضاسازی و همچنین دقت در میزانسن‌هاست تا داشتن فیلم‌نامه‌ای قوی.
فیلمنامه‌ی «رها» فیلمنامه‌ای جعلی است. این فیلمنامه علیرغم مهندسی انجام گرفته در چینش شخصیت‌ها و اتفاقات، یک‌ فاکتور بسیار ملموس و مشهود وجود دارد و آن این است که «رها» به مانند آثار سعید روستایی، حاصل تجربه‌ی زیسته‌ی نویسنده و یا حتی تحقیق و تفحص وی در داشتن شناختی صحیح از قشر متمول و فرودست جامعه نیست.
از دل لوکیش ها، مانند یک خانه دربست در منطقه‌ای گرانقیمت، و با توسل به کالاهای مصرفی مانند ماشین لندکروزر نمی‌توان یک شخصیت پولدار خلق کرد.
شخصیت ها در داستان‌های شاهزاده‌ها و گدایان نیز نیاز به شخصیت پردازی عمیق و چند لایه دارند، نه استفاده از کلیشه‌های موجود مرتبط با تیپ سازی، مانند به تصویر کشیدن پدر خانواده فقیر در حالی که بر اموال مردم خط می‌اندازد، شخصیتی بی عار که به راحتی از مغازه‌ای دزدی می‌کند و معتقد است دریوزگی عار نیست ولی تن دادن به چالش های مرتبط با کار عار هستند!
این کاراکتر در این شکل و شمایل و تا این اندازه سطحی، نه می‌تواند نماینده‌ی قشر فرودست جامعه باشد، و نه مخاطب قادر است با او حس همذات پنداری داشته باشد.
بازی ضعیف غزل شاکری در یکی از نقش‌های اصلی (مادر خانواده‌ی فقیر) هیچگونه پیچیدگی و عمقی ندارد و اوج هنر بازیگری‌اش، انداختن تکه و زدن طعنه و کنایه به همسرش شهاب حسینی است!
بازی غزل شاکری، بسیار سرد و بی روح است؛ او اساساً یک بازیگری سیمرغی نبوده و نیست، اما در جشنواره چهل و سوم فجر از هر زمانی بیشتر به سیمرغ است.
ایراد بعدی که به فیلمنامه‌ی این اثر وارد است وجود یک سری کنش‌ها و واکنش‌های اگزجره و غیرقابل توجیه از سوی کاراکترهای داستان است؛ مانند لحظه‌ی ورود پلیس به منزل شهاب حسینی، خشم‌های مبالغه آمیز پسران هر دو خانواده، توضیحات تعمیرکننده‌ی لپ تاپ که تصاویر دوربین‌های مداربسته را به شکل گزینشی در اختیار پلیس قرار می‌دهد و مامور پلیس نیز با اتکا به همین شواهد به جای پیگیری بیشتر گ، همچون شورای حل اختلاف عمل می‌کند. و بعد فیلم کامل توسط همان تعمیر کننده لپ‌تاپ‌ که به منطق فیلمنامه تنها تعمیرگاه تخصصی لپ تاپ در شهر تهران است، در اختیار پدر رها گذاشته می شود. و یا اینکه یک پسر نوجوان برای پس گرفتن لپ تاپ خواهرش از تعمیرگاه برای چه باید یک چاقو به همراه داشته باشد؟! آیا این در جامعه متعارف است که نوجوانان ما با سلاح سرد در خیابانها تردد کنند؟!
یک باگ واضح در کارگردانی، این نکته است که دوربین در کل فیلم اوبجکتیو است اما در لحظه‌ی ورود پسر خانواده متمول به منزل، دوربین سوبژکتیو می‌شود!
پسر خانواده ی متمول با بازی‌ای بسیار ضعیف، خانواده فقیر را به رگبار بدترین تحقیرها و برچسب های اجتماعی میگیرد و ادامه‌ی فیلم تعبیر درست تمام این برچسب‌هاست که یعنی حق با پسر لندکروز سوار قصه بوده.
کارگردان باید آگاه باشد که سینما، می‌تواند نگاه کارگردان را لو دهد. بی‌تجربگی حسام فرهمند که در عین اینکه با قشر متمول همذات پنداری بیشتری دارد اما به سبک سعید روستایی در تلاش برای به تصویر کشیدن چهره‌ی زشت فقر است؛ یک تلاش معکوس و مذبوحانه(!)، از کارگردانیست که در تلاش است تا نماینده‌ای برای دفاع از یک قشر خاص بسازند و فیلم را از منظر تماتیک تبدیل به یک اثر توهین آمیز (در اینجا فرودست-ستیز) کند.
یک نکته بسیار جالب دیگر در مورد «رها» آن جایی است که برای تبلیغ نام یک خیریه، از نام آن برای ورود غیرقانونی به منزل افراد و در واقع به راحتی دستبرد زدن به اموال‌شان، سوءاستفاده می‌شود. تبلیغی برای موسسات خیریه، که عملکردش، عملکردی پروپاگاندایی است. اساسنامه‌ی کدام موسسه خیریه‌ای از چنین سناریویی دفاع می‌کند؟
در مجموع، «رها» یک درام اجتماعی تلخ با داستانی درگیرکننده است که به علت ضعف‌های آشکار از تبدیل شدن به یک اثر سینمایی درجه یک باز می‌ماند چون کاریزمایی از جنس واقعیت ندارد…

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *