جبار آذین
از جعبه سیاه شبکه تخصصی و اعتقادی افق رسانه موسوم به ملی، به جای امید و زندگی و شادی بخشی، مرگ بر سر جامعه میبارد.
در باور دینی و مذهبی، مرگ، تغییر و پلهای برای عبور از زندگی موقت دنیا به زندگی جاودان در آخرت است.
به عبارتی، زندگی در آخرت در امتداد زندگی دنیاست و مرگ پدیدهای دهشتناک نیست، آنچه رعبآور است، پس از عبور از این دنیا و زندگی در آخرت است. در واقع مرگ مقدمه زندگی در دیار باقی است.
برنامه زندگی پس از زندگی نیز همین مضمون و باور و محتوا را در اجرای خود پی میگیرد. با این تفاوت عمده و درست که میکوشید راه و رابطه زندگی دنیا و آخرت را ترسیم و تصویر کند و نشان دهد که بعد از مرگ، دنیای دیگری هم وجود دارد که از جنس دیگر و برخلاف زندگی دنیا و ماناست و این تلقی و برداشت و ارایه با آنچه در جعبه سیاه تقدیم ملت میشود، تفاوت اساسی در پرداخت و نمایش دارد.
در جعبه سیاه به پاس قدردانی از حضور مهمانان در این برنامه و خدمات و تلاشهای آنها کفن و اعلامیه ترحیم مهمانها که نماد مرگ هستند به ایشان اهدا میشود.
شاید هدف برنامهسازان جعبه سیاه افق این باشد که بگویند، انسانها نباید به زندگی دنیا بچسبند و باید بدانند که مرگ و زندگی دیگری نیز وجود دارد و همگان باید به یاد مرگ هم باشند؛ اگر چنین باشد، راه نمایش و ارایه آن اهدای هدایای مرگ و دعوت به مردن نیست.
زندگی و مرگ، بهشت و دوزخ و نیکی و بدی در کنار و امتداد یکدیگرند و اسلام دین میانه است و باید از این مفاهیم و مصادق در کنار یکدیگر سخن گفته شود.
اگر چنین نباشد، میشود جعبه سیاه تلخ و ناامیدکننده و ناراضینمای افق سیما که در عوَض امیدآفرینی، مرگ را تبلیغ میکند. آن هم در این دوره و زمانه که مردم نادار و گرفتار و دست تنگ به دلیل انواع مشکلات و معضلات معیشتی و هجمههای گسترده ضد فرهنگی، مرگ را هر روز و لحظه تجربه و لمس میکنند و هیچ لزومی ندارد یک شبکه مهم تلویزیونی آن را جار بزند.
این مسئله مانند آن است که آقایی در منبر مسجد از ابتدا تا انتها از بدی و جهنم بگوید و مدعوین را دچار وحشت و هراس کند و چه بسا در همان مسجد از ترس، قالب تهی کنند.
بنابراین روش جعبه سیاه، غلط و سیاه و نادرست است آن هم در این شرایط که جامعه به امیدواری و ترویج زندگی و فردای بهتر نیاز دارد.
نگارنده در اعتراض به این حرکت ناپسند تلویزیون به درخواست دو رسانه رسمی دو مصاحبه انجام دادهام و مانند نقد و نظر یادداشت پیش رو، در آنجا هم واکنش اعتراضی خود را ابراز کردهام.
مدیران و مسئولان صدا و سیما باید بدانند که این نوع برنامهها و اقدامها، نوآوری و خلاقیت و در جهت حفظ فرهنگ جامعه و فرهنگسازی نیستند، بلکه ثمره آنها ناراضی کردن ملت، تخریب فرهنگ و فرهنگسوزی است.
اگر این رسانه میخواهد در رقابت با تلویزیونها و ماهوارههای خارجی، کم نیاورد باید درهای هنرآفرینی و برنامهسازی هدفمند و امیدساز را به روی اهالی متعهد هنر و قلم و برنامهسازان توانا و مجریان کار بلد بگشاید و به جای اتاق ذکر، اتاق فکر خلاق و سازنده ایجاد کند.
مهمتر اینکه، این مسیر انحرافی نتیجه دور شدن از مردم و خواستههای جامعه و سلطه سلیقهمداری و تخیلگرایی مدیران تلویزیون است و صدا و سیما اگر میخواهد به راستی صدا و تصویر و تریبون ملی باشد، باید با مردم و در کنار مردم و پژواک زندگی و آلام و آرمانهای ملت باشد.
این قبیل برنامههای تلخ و ناامیدکننده و توهمزا، نشانگر فاصله صدا و سیما از زندگی واقعی و مردم است.
بدون دیدگاه