بانیفیلم: با گذشت یک هفته از زمان برگزاری انتخابات مجمع عمومی خانه سینما برای انتخاب اعضای هیات مدیره این نهاد صنفی، حرف و حدیثهای زیادی پیرامون این انتخابات و جایگاه آن در فرایندهای صنفی سینمای ایران ادامه دارد.
آتش زیر خاکستر اختلافات خانه سینما میان «مشتاقان مدیریت» آن، نه بر سر میزان «شیفتگی خدمت» برای سروسامان دادن به اوضاع اقتصادی، فرهنگی و… اهالی سینما، بلکه بر سر «شدّت تشنگی» به دست گرفتن قدرت اداره این تشکل در مناسبات مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بوده است.
واقعیت امر این است که تجربه فعالیت صنفی در همه دورههای گذشته خانه سینما و رابطه گردانندگان آن با دولتهای وقت، بیشباهت به مقوله «فرزندخواندگی» نبوده؛ به عبارتی مسئولان فرهنگی دولت، صرف نظر از همسویی گرایشهای سیاسیشان با مدیران خانه سینما، نگاهی ارباب و رعیتی به این تشکل داشته و در نهایت نیز در اندیشه به دست گرفتن «هدایت در سایه» این نهاد صنفی بودهاند.
اوج تضاد آرا میان دولتمردان ارشاد با «خانهسینمانشین»ها، مربوط به دوران پرالتهاب حضور جواد شمقدری در ساختمان بهارستان در دوره دوم دولت محمود احمدینژاد است.
از آن همان دوره بود که شعلههای اختلافات پنهان با شکل «رودربایستی»، بالا گرفت و چهره عوض کرد؛ این جدال بیحاصل با قرار گرفتن برخی از تهیهکنندگان موسوم به اتحادیه۲ در کنار جواد شمقدری و مدیریت دولتی سینما، در نهایت کار را به تعطیلی و پلمپ شدن خانه سینما کشاند و رکود فعالیت چندباره این نهاد صنفی را رقم زد.
آوردن محمد خزاعی به سازمان سینمایی ارشاد برخلاف چهره متعادلی که پیشتر از او نزد اهالی سینما متصور بود، بار دیگر شرایط را در حالوهوای دوران پرتنش جواد شمقدری قرار داد.
یادداشت محمدحسین نیرومند مشاور وزیر ارشاد که آب پاکی را روی دست سینمایی ریخت و همه «راه»ها را به سمت دولتی کردن خانه سینما ریلگذاری کرد، یادآور دوباره این نکته است که خانه سینما پس از گذشت سالها از فعالیتاش، هنوز نتوانسته در قامت یک نهاد مستقل صنفی، آن جایگاه مناسب را در مناسبات سیاسی و فرهنگی برای خود دست و پا کند.
به نظر میآید استقلال داشتن خانه سینما، از دیدگاه دولتیها همچنان امری غیرقابل قبول است و مستقل بودن این نهاد صنفی، اگر برای دولتیها، «استخوانی در گلو» نباشد حتما «خاری در پاشنه» مسئولان سینمایی دولت خواهد بود که ترجیحشان آن است هرچه زودتر این «زخم کهنه» را مداوا کنند!
تاسفبارترین نکته این تضادهای میان دولت و مدیران خانه سینما، زیانهای انباشته شده دستاندرکاران واقعی سینماست که سالها منافع صنفیشان در مسلخ اختلافات صندلینشینان پایمال شده…
کارهای به جا مانده از دوره مدیرعاملی منوچهر شاهسواری و میراثی که او از مدیرعاملهای پیشین به ارث برده بود، همچنان بر «گره»های باز نشده مشکلات اهالی سینما افزوده است.
شاید اگر اهتمامی که مدیریتهای پیشین خانه سینما برای ایجاد گشایشهای مختلف در مورد دوستان همسو و همگرایش خود داشتند در به سامان رساندن اوضاع همه اعضای خانه سینما به کار گرفته بودند، شرایط برای دستاندرکاران واقعی سینما تا این اندازه اسفناک و تلخ نمیشد.
خانه سینمای امروزی، فاصلهای بسیار زیاد با آن تشکلی دارد که فلسفه وجودیاش صرفا انجام فعالیتهای صنفی بود؛ در اینجا این پرسش اساسی مطرح میشود که در صورت استمرار وضعیت کنونی خانه سینما، جایگاه آن چه تفاوت ماهوی با شکل «دولتی» بودن این نهاد دارد؟!
نگاهی به شوراهای مختلف بیندازید؛ غالب اعضای شوراهای تصمیمگیر سینمایی با نفرات معرفی شده از سوی مدیریت خانه سینماست؛ شوراهایی که در همسویی تمام و کمال با دولتها، کمترین میزان اثرگذاری در راه پیش بردن منافع صنفی سینماییها داشتهاند.
دعوای میان کانونهای قدرت و گرایشهای مختلف سینمایی بر سر گرفتن سکان هدایت خانه سینما، در هیچ حالتی به پایان نمیرسد مگر اینکه کسانی در جمع هیات مدیره و مدیریت اجرایی این تشکل گردهم بیایند تا فارغ از تعلق خاطر به بالادستیها، تلاش و کوشششان را در جهت تضمین منافع اعضای خود کنند؛ اینکه هیات مدیره فعلی با ترکیب منتخبان -در صورت ماندن در این منصب-، تا چه اندازه میتوانند پیگیر اجرای این راهبردها باشند، ابتدا به پیشینهشان مراجعه کنیم و بقیه را به گذشت زمان بسپاریم!
بدون دیدگاه