براى نقش مهمى در «ميخواهم زنده بمانم» به دنبال كسى بوديم كه هم صداىی پرطنين داشته باشد هم چشمهاى بانفوذ هم اندام متناسب با اين دو ويژگى؛ هم ايست محكم و هم اتوريته كافى و فتحعلى اويسى انتخاب شد كه به حق همه اين شرايط را داشت.
واقعاً وقتى به مناسبت فيلمنامه خشمگين ميشد، آدم از نگاهش ميترسيد.
زياد طول نكشيد كه فهميدم در سينه اين هيكل با ابهت، قلب كودكانهاى ميتپد.
روزى بهش گفتم؛ «فتل» من فكر ميكنم در سينه تو، قلب يك كودك قرار دارد. حتى لبخند هم نزد، جدى نگاهم كرد و گفت: از كودكىام دلم نميخواد بيرون بشم، هرچى گند و لجنه، مال بعد كودكيه…
خدايش بيامرزد؛ آرزويش ماندن در صفا و پاكى و صداقت كودكى بود. و همينگونه هم ماند.
يادش گرامى و تسليت عميق و همدلانه به خانواده محترمش.
بدون دیدگاه