جبار آذین
همگان این جمله قصار مشهور را بارها شنیدهایم که ما ملت عجیبی هستیم!
معمولا این جمله زمانهایی به کار برده میشود که مسائل اقتصادی و اجتماعی و سیاسی با یکدیگر مخلوط میشوند و مردم در مراسم و برنامهها و حرکتهای سیاسی و اجتماعی مانند انتخابات و… مشارکت میکنند.
در همین ایام هم این سخنان از زبان همه کس به اشکال مختلف با مضامین متفاوت و سمتگیریهای سیاسی به گوش میرسد که، گرانی و فقر و بیعدالتی امان مردم را بریده است، با این حال قشرهایی برای مشارکت و راُی دادن یا راهپیمایی دشمنشکن به خیابانها میآیند و باعث توجههای داخلی و خارجی میشوند. مخالفانشان، آنها را جاهل خطاب میکنند و خودشان عنوان میکنند که حساب ما و مشکلاتمان و غلطها و بیعدالتیهای نامسئولان از مسائل ملی و اعتقادی جداست.
ما هم نسبت به معضلات و گرفتارها و ناداریها و فقر و تنگدستیهای خود معترض هستیم، ولی وقتی پای منافع و مصالح ملی پیش میآید، به طور موقت آنها را فراموش میکنیم و… این گونه است که خود و دیگران، ملتمان را عجیب مینامیم.
در میان این ملت عجیب با نامسئولان غریب آن، قشرهایی هم وجود دارند که جدا از عدهای از آنها که پایبند تعهدات اخلاقی و اجتماعی هستند و برای شرافت و نجابت و شخصیت خود و مردم احترام و ارزش قائل هستند، اغلب آنها مانند دیگر گروههای مردمی با همان گرفتاریهای معیشتی و اجتماعی و فرهنگی چون از اهالی هنر و فرهنگ و قلم و رسانهاند، به اضافه مشکلات حاد و بحرانی موجود در فضای آلوده و مسموم فرهنگ و هنر کشور، همان کاری را میکنند که دیگران میکنند. با این تفاوت که اکثر مردم فقرزده و ظلمپذیر، به هر علت از جمله تبلیغات رسمی، با تغییر موقعیت از حالت منتقد و معترض به دوست و همسو تبدیل میشوند، اما هنرمندان جدا از آن عده قلیل که اشاره کردم، خود و موقعیت و همه چیز را از یاد میبرند و از آنجا که به علت هنرمند بودن، خواهان شهرت، جایزه و تشویق و دیده شدن هستند، در انواع مراسم و برنامهها، جشنها، دورهمیها و جشنپارهها شرکت میکنند و گل میگویند و گلاب مینوشند.
نمونه شاخص این اتفاق، هر سال در بهمن ماه و به بهانه دهه فجر، پیش و پس و در این ایام، با پول و سرمایه ملت نادار که پیشتر آنها را مستضعف مینامیدند، برگزار میشوند و بدون هیچگونه ثمر و دستاورد فرهنگی و اجتماعی و ملی، سرمایههای ملی مردم را حیفومیل کرده و هدر میدهند.
در این ماه، صدها مراسم ریز و درشت در جای جای مملکت با همان پول ملت، برگزار میشود و عنوان میگردد که دهه فجر را جشن میگیرند، ولی سالهاست که دیگر از فجر جامعه و هنر و فرهنگ در کشور خبری نیست.
نکته جالب و عجیب این رخداد در همان عجیب بودن اهالی هنر و قلم و رسانه است که بسیاری به جز ایام برگزاری جشنها و جشنپارهها در محافل و رسانههای فرهنگی، هنری و سینمایی، نجواها و انتقادها و اعتراضهایشان درباره اوضاع فرهنگ و هنر و نامسئولان اشتباهی و امور جاری در این حوزهها کم و بیش بلند است، لباسهای پلوخوری پوشیده و به هنرنمایی خود و دیگران مینشینند و در توجیه رفتار دوگانه خود میگویند، ما کاری به جشنها و جشنپارهها نداریم میرویم فیلم و تئاتر تماشا کنیم، موسیقی شنود کنیم، شعر، ادبیات و هنرهای تجسمی بشنویم و بخوانیم و نگاه کنیم و لذت ببریم و از دورهمیهای خود خرسند شویم.
آیا این مدعیان هنر و هنرمندی، عجیبتر و غریبتر از دیگر مردمان نیستند؟ آیا باید دم خروس را ببینیم یا قسم…
متاسفانه در ایران امروز، همه چیزمان شبیه همه چیزمان است و راست و دروغ و زیبایی و زشتی و عدل و بیعدالتی و ثروت و فقر و هنرمندی و بیهنری در هم آمیخته و دوغ و دوشاب بدجوری قاطی شده است.
ایران و ایرانی به تغییر و تحول بنیادین نیاز دارد.

بدون دیدگاه