جمشید پوراحمد
سالهایی که ته خیابان شاهپور تهران کوچه صد تومنی داشتیم… ساکنین کوچه باصد تومان ثروت از متمولین و به روایت دیگر توانگر و دولتمند بودند.
منوچهر نوذری می گفت: تو بازار فرش فروش‌ها محمود علافی بود که بازار گردی می کرد و چنانچه فرش بی صاحبی پیدا می کرد، درمفت خریدن آن مسبوق به سابقه بود!
توجمع تجار بزرگ وخوش نام بازار، آقای دلیری به غیر از خوش نامی، ماخوذ به حیا و سر به زیر هم بود.
محمود‌ علاف هرکجا بازار آقای دلیری را می دید، سلام و احوال پرسی گرمی می کرد و می گفت: این صد تومن مارو نمی خوای بدی، تاجر بزرگ بازار؟!
آقای دلیری هم برای اینکه کیف محمود علاف کوک باشد، خراب و ضایع اش نمی کرد و می گفت: بله…تقدیم می کنم!
و این داستان مدتی ادامه داشت…تا یکروز محمود علاف وسط بازار شروع کرد به داد و هوار و گفت: آهای بازاری های محترم شما شاهد هستید که من چند ماه صد تومن طلبم را از آقای دلیری می خواهم و امروز و فردا می کند!! دو پاسپان گشت بازار سر می رسند و وارد معرکه محمود علاف…صورت جلسه ای تنظیم و بازاری های معتمد بعداز قسم دادن محمود علاف به گفتن حقیقت، شهادت می دهند که مدتی است محمود علاف درخواست صدتومن طلب خود را از آقای دلیری دارد و بدینسان محمود علاف هم از متمولین کوچه صد تومنی می شود!
اما«اوس محمود»استاد جبار آذین غنی از تمامیت ارضی یک انسان کامل و دارای مهارت های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و هنری است و چیزی که فقط مطلوب خودش باشد را نمی نویسد…اوس محمود پنجرگیر ماهری است و به همین دلیل پنچری سوزنی اکثر مسئولین خواب‌زده هنری را می گیرد!
الویت اوس محمود در حوادث غیرمترقبه هنری مصداق شعر زیبای هوشنگ ابتهاج است.
در این سرای بی کسی، کسی به در نمی زند.
به دشت پرملال ما پرنده پر نمی زند.
خالق شخصیت اوس محمود، استاد جبار آذین و آخرین آن یادداشت زیبای« جشن تولد اوس محمود و کیک محبوب او» است.
«جهت اطلاع»
بنده سعادت دیدار استاد جبار آذین را نداشته و به واسطه خواندن یادداشتهای متفاوت و جذاب استاد جبارآذین به ویژه یادداشتهای«اوس محمود» تمایل و علاقه مند نسبت به روزگار گذشته این هنرمند خوش نویس شدم و با واقعیتی زیبا و انکار ناپذیر مواجه که استاد جبار آذین از کهنه قلم های بی نظیر ایران و خوشبختانه در این سالهای طولانی نوشتن، قلم شان هرگز جوهر پس نداده!
«مخلص کلام»
دو هفته پیش بنده یادداشتی را نوشتم که دچار هبوط قلم گردید و در یادداشت مذکور حق مطلب ادا نگردید!
گله از هنرمندانی داشتم…که یادآوری و احترام را وظیفه من و نوعی می دانند!
«نه گمانم هنر برتر از گوهر آمده باشد پدید!» هنرمندانی چون آقای همایون بازیگر« محمدعلی تبریزیان» سجاد افشاریان، بهزاد فراهانی و بسیاری دیگر!
ظاهراً این دسته از هنرمندان یا در غرور و تکبر غرق شده و یا مشق معرفت و افتادگی را نیاموخته!
من برای تشکر و قدردانی نمی نویسم…اما هنرمند گرامی می توانی به پاس زحماتی که برای انتشار یادداشتی، مجموعه ای انسان متخصص و کاردان برای انتشار آن در رنج و زحمت هستند، به قول خارجی ها کامنتی و یا به روایت من روستازاده نقد و نظری ابلاغ فرمائید.
در همین یادداشت نصف و نیمه دوهفته قبل، بنده بسیار مختصر و مفید اشاره به یادداشتهای با شخصیت و خواندنی استاد جبار آذین داشتم و چند روز بعد استاد آذین به واسطه استاد داودی «سردبیر بانی فیلم» از بنده تشکر و قدردانی کرده بودند.
داشتن زبان شیرین تشکر، ذات وخصلت منحصر به فرد می خواهد.
باعث ارتباط لاینفک می شود،‌ بنده و نوعی را به سکوی اعتبار و افتخار می رساند و نتیجه آن که با ایمان و اعتقاد راسخ پشت سر نماز دانش و مهربانی استاد جبار آذین خواهی ایستاد و نماز زیبا بینی و عشق خواهی خواند.
برای تمام مسعود داودی و جبار آذین های فرهنگ و هنر ایران، آرزو دارم، آرزومند نباشید.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *