بانیفیلم- مسعود داودی:
مناسبت روز خبرنگار در سالهای اخیر، نه بهانهای برای گفتن شادباش که اسباب نوعی استهزاء اربابجمعی رسانهها شده است.
این روز هرچند به شکل نمادین میتوانست یادآور کوششهای سازنده اهالی قلم باشد که به شدت پایبند اصولی حرفهای هستند اما در کمال ناباوری و با هجوم «گلّهوار» جماعتی که هیچ تشخصی از جایگاه و منش یک خبرنگار ندارند، جامعه رسانهای هم مانند سایر زمینهها ابتدا سردگم و در این روزها دچار سرخوردگی شده و در مسیر سراشیبی اخلاقی افتاده است!
کم نیستند روزنامهنگارانی که تنها نامشان را پای نوشتههایشان میبینیم. نویسندگانی که براساس یک سنت قدیمی حاکم بر رسانهها به شدت از افتادن در دایره حاشیهها و غلتیدن در وادی شهرت پرهیز دارند.
این اجتنابها و پرهیزها امروزه اما دچار تغییرات بنیادی و معنایی شده…
در آشفته بازار حاکم میتوانیم انبوه کسانی را ببینیم که به مدد فضای مجازی و افزایش صفحات شخصی در اینترنت، خود را خبرنگار مینامند و با داشتن کمترین سواد رسانهای خود را در جایگاه نویسندگان محترم رسانهها نشاندهاند.
دلیل این آشفتگی در فضای رسانهای ایران را همه میدانیم و نیازی به بازگویی علتش نیست اما آنچه که باید مورد توجه قرار گیرد، کشیده شدن یا کشاندن بخش بزرگی از خبرنگاران فعال به ورطه چاپلوسی و مجیزگویی افراد، جریانها و مدیریتهاست.
این پیشنهادها که بیشتر شبیه به اغفال کردن است از پذیرش مسئولیت روابط عمومی پروژهها شروع میشود تا در نهایت به قبول مسئولیت نشستن روی صندلی مشاوره اشخاص ریزودرشت میرسد.
غالب این پیشنهادها توسط مدیران نازل و ضعیفی ارایه میشود که عمدهترین منظورشان، پوشاندن ناکارآمدی و نقطهضعفهایشان است!
در سالهای اخیر این آفت رسانهای رشد شدیدی کرده و موجودیتی خطرناک یافته است؛ ردپای آن در همه جا هست از دنیای سیاست و اقتصاد و ورزش گرفته تا عالم فرهنگ و هنر…
مهمترین ویژگی یک روزنامهنگار و خبرنگار علاوه بر دانش و آگاهی و احاطه بر موضوعات حوزه تخصصیاش، داشتن جسارت انتقاد از مدیران بالادستی به امید تغییر دادن رویههای نادرست و بهبود دادن شرایط است.
رسیدن به چنین جامعه ایدهآلی، شاید حاصل نگاهی آرمانی داشتن به زمینههای مختلف باشد، موردی که سالهاست به خاطر مماشات و تبعیضهای بنیادی در نهادهای تصمیمگیر و سیاستگذار، دچار تحولاتی معکوس و منفی شده است.
امروزه نتیجه این روند معکوس را در شکل و شمایل جامعه هم شاهدیم؛ جامعهای که گروهی مدیر نالایق که اساساً فعالیتشان خرابتر کردن وضعیت موجود است بر مصدر کارها قرار گرفتهاند!
گسترش این گونه مدیریتها، ناشی از حضور جماعتی مجیزگو و قلم به دست در غیاب روزنامهنگاران منتقد و متعهد به مملکت است، جماعت حقیر و ابنالوقتی که با نوشتههای مبتذلشان فضای رسانهای را به ورطه انحطاط و سراشیبی سقوط کشاندهاند.
جای تاسف است وقتی میشنویم در حوزه فرهنگوهنر، که قاعدتاً باید عملکردهای مسئولانش شاخص و معیاری برای بالا رفتن غنای فرهنگی جامعه باشد، انواع زدوبندها موج میزند که حتی کراهت این زدوبندها هم ریخته و با وقاحتی آزاردهنده عیان شده.
در هنگامه رسمیت یافتن و علنی شدن این مناسبتهایی نادرست، در یک سوی این روابط نادرست، صاحبان «کممایه» پولهای ناشناسی قرار دارند که بیاعتنا به اولویتهای فرهنگی تمام تلاششان این است که جمع قلم به دستان «بیمایه» در رسانهها را اجیر اهداف و برنامههای خود کنند!
شنیده شده حتی برخی از سریالسازان که در سالهای اخیر به تولیدات دهها میلیاردی عادت کردهاند و گهگاهی برای خالی نبودن عریضه، دستی هم در تولید فیلم دارند، پیش از به بازار فرستادن محصولاتشان، جمع ده-پانزده نفرهای از گردانندگان صفحات مجازی را احضار میکنند و یادداشتها و نقدهای سفارشی و از پیش آماده شده را برای انتشار در اختیار جمع «نمکگیر» شده میگذارند!
مبلغی که صاحبان این محصولات فرهنگی(؟!) برای خدمترسانی سه چهار ماهه گردانندگان صفحات مجازی میپردازند، علاوه بر مزین شدن به عنوان «قلم به مزدی»، رقم حدود ۱۰-۱۵میلیون تومان است!
در چنین اوضاعی تاسفباری که بوی مشمئزکننده کاسبکاری از هر دو سوی این معامله منحوس، مشامها را آزرده میکند، دیگر چه جای تبریک گفتن و شادباش فرستادن؟!
در چنین فرایند نامبارکی، تلاش برای نشان دادن اینکه «همه چیز عالیست» نه یک کار تبلیغاتی که خیانتی آشکار و نابخشودنی به وجدان همگانی جامعه است.
متاسفانه در روزگار فعلی و سالهای اخیر، مجیزگویی و بادمجان دور قاب چینی از یک پدیده سوء و قبیح، به یک سنت پذیرفته و آشکار بدل شده. این شیوه رایج نزد برخی افراد که به نادرستی عنوان خبرنگار را بر خود گذاشتهاند، آنچنان «جا» افتاده و نهادینه شده که اگر شخصی بخواهد خلاف جریان مرسوم و رویه معمول آن جماعت رفتار کند نه تنها متهم به ناسازگاری میشود بلکه حتی ناجوانمردانه مورد تهمت و تهدید هم قرار میگیرد!
در روزگار و زمانهای که بوی ناخوشایند مجیزگویی از هر حوزهای بلند است و جماعتی قلم به دست، آماده ارایه انواع خوشخدمتیها زیر لوای عنوان محترم روزنامهنگاری هستند نباید خود را دلخوش به شنیدن تبریکهایی کنیم که برخی از آنها آشکارا «آدرس غلط» دادن است. آدرسهایی برای کشاندن بیشتر جامعه سلیمالنفس روزنامهنگاری به گرداب چاپلوسی، بلهقربانگویی و انحطاط اخلاقی و حرفهای.
بیشتر افرادی شاعل در جامعه رسانهای، نگران هستند که مبادا با جماعت پاچهخوار و چاپلوس برخی رسانهها، در یک چشمانداز قرار گیرند. آنها نگرانند که با همان عنوانی مورد خطاب قرار گیرند که قلمبهدستان جیرهبگیر نامیده میشوند.
در کمال تاسف میگوییم که چشمانداز امید کمسوست و راههای رسیدن به افق روشن، پرسنگلاخ؛ در چنین اوضاعی و تا زمانی که پالایشی اساسی در جامعه رسانهای صورت نگیرد و تا وقتی قلمبهمزدها همچنان سوار بر موج مجیزگویی، صاحب منافع مالی و اعتباری شوند، نباید به بهانه یک روز قراردادی، همه جامعه رسانهای را در معرض پیامهای تبریک قرار داد که محلی میشود برای هویت بخشیدن جماعت سوءاستفادهگر …
بدون دیدگاه