کاوه لاجوردی، برگزیده بخش فلسفه جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی، به آنچه «اعتراض رساتر به سانسور» خوانده از دریافت این جایزه انصراف داده است. دبیرخانه جایزه نیز به این موضوع واکنش نشان داده و آن را «ظلم به معتبرترین جایزه ملی» دانسته است.
به گزارش ایسنا، سیونهمین جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در روزهای پایانی سال ۱۴۰۰ با معرفی برگزیدگان این دوره به کار خود پایان داد؛ این درحالی است که کاوه لاجوردی که با کتاب «جستاری در خصوص فاهمه بشری» تألیف جان لاک برگزیده بخش ترجمه در حوزه فلسفه و روانشناسی شده است در وبلاگ شخصی خود با عنوان «نپذیرفتنِ جایزه کتابِ سالِ جمهوری اسلامی ایران» نوشته است: «ترجمه من از جستاری در خصوصِ فاهمه بشریِ جان لاک را یکی از برندگانِ جایزه کتابِ سالِ جمهوری اسلامی ایران در بخشِ فلسفه و روانشناسی اعلام کردهاند. در مراسمِ اهدای جایزه شرکت نکردم، و جایزه را نمیپذیرم. چند هفته پیش از طرفِ مسؤولانِ جایزه به من گفته بودند مراسمی با حضورِ رئیسجمهور و وزیرِ فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار خواهد شد.
برخی از برندگانِ سالهای گذشته جایزه دوست یا استادِ من بودهاند و هستند، و اینکه جایزه را پذیرفتهاند به هیچ روی از قدرشان نمیکاهد: اصولاً پذیرفتنِ جایزه یا صله را فینفسه بد نمیدانم—خواه از حکومتِ پهلوی باشد یا از صداوسیما، یا حتی از ایراناینترنشنال و وزارتِ خارجه امریکا. به تصمیمِ شخصیِ خودم این جایزه خاص را نمیپذیرم تا به شکلی رساتر از قبل اعتراض کنم به روالِ بسیار شایع و کاملاً غیرعقلانی و احتمالاً غیرقانونیِ سانسور، سانسوری که یکی از متولیانِ اصلیاش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است.
اینکه ترجمه کتابِ لاک به هیچ شکلی مشمولِ سانسورِ مستقیمِ حکومتی نشده است مرا از دیدنِ سیطره مهیبِ سانسور در امرِ نشر بازنمیدارد، علیالخصوص که در یکونیم سالِ اخیر خودم در مؤسسه انتشاراتیِ غیرحکومتیای کار میکنم. و آنچه اینجا در نظر دارم سانسورِ آثارِ ادبی و تاریخی نیست (گرچه با سانسورِ اینها نیز اصولاً و بهشدّت مخالفام)، بلکه سانسور در آثارِ فلسفی را در نظر دارم. مسؤولانِ ممیّزی، گماشته وزارتِ فرهنگ و ارشاد اسلامی، متنکّراً و بی آنکه ملزم به اقامه هیچ دلیلِ عقلپسند یا قانونیای باشند، دستورِ حذفِ عبارات و جملات را صادر میکنند. و گاه دستور میدهند به چیزی که شاید بدتر از حذف باشد: انتشار را منوط میکنند به اینکه مترجم یا ناشر در زیرنویس بگوید که مؤلف دارد اشتباه میکند یا اصلاً در گمراهیِ آشکار است. کتابخوانانِ ایرانی مواردی نیز سراغ دارند که مترجم یا ناشر در ابتدای ترجمه کتابی در یادداشتی توضیح داده است که آنچه در کتاب آمده غلط و حاکی از ناآگاهیِ نویسنده است! قاعدتاً روشن است که بعضی از مضحکترین مواردْ محصولِ خودسانسوری است—ولی این نیز قاعدتاً روشن است که این خودسانسوریها بسی کمرنگتر و کمشمارتر میبودند اگر که مترجمان یا ناشران مسبوق نبودند به خاطراتِ اولشخص یا گزارشهایی معتبر از سانسورهای بسیار نامعقولِ دولتی. و خودسانسوری عمیقتر هم میرود: بسا که مترجمِ بالقوّهای اصلاً سراغِ اثری نرود، بسا که مؤلفِ مستعدی اصلاً ایدهاش را ننویسد از بیمِ ممیّزی.
البته که میتوان بحث کرد در تأثیرِ مخرّبِ سانسور بر تضاربِ آراء و بر گسترشِ فرهنگ و تفکر؛ اما در اینجا موضوعِ اصلیِ اعتراضِ من نقضِ حقوقِ شهروندیِ مترجمان و مؤلفان و ناشران است. من شخصاً مترجمِ پرکاری نبودهام و بهعلاوه، غیر از کتابی کوچک، آنچه در فلسفه ترجمه کردهام از آثارِ کلاسیک بوده است و گویا برخی ممیّزانِ وزارتِ فرهنگ و ارشاد اسلامی هنوز شرم/واهمه دارند که در موردِ آثارِ کلاسیکِ قرنهای گذشته، یا در بحثهای خالصِ فلسفه زبان، امرونهی کنند، و گمان میکنم به این سبب باشد که صابونِ شوخِ سانسورِ مستقیمِ دولتی هنوز در فلسفه به تنام نخورده است. اما بسیاری کسان دیدهام که غمگین و افسرده شدهاند از شدّتِ سانسورِ نامعقول در موردِ آثاری امروزی که در فلسفه ترجمه کردهاند، و بعضاً بالکل از خیرِ انتشار گذشتهاند (و بطریقِ اولیٰ امکانِ دیدهشدن و برندهشدن در جایزهای را از دست دادهاند که از بیتالمال تأمین میشود). وقت و انرژی صرف کردهاند، و نتیجه کارشان مخدوش یا حتی معدوم شده است. روانشان آسیب دیده، معاششان مختل شده.
من معتقدم که اصولاً انتشارِ کتاب و مجله نباید نیاز به مجوّزِ حکومت داشته باشد—الزام به عرضه پیشازانتشارِ اثر به دولت را ناعادلانه و نامعقول مییابم، حتی اگر فرض کنیم که قانونِ روشن و صریحی در موردش وجود داشته باشد که به طرزی دمکراتیک تصویب شده باشد. از مخالفتِ اصولی در موردِ نیاز به مجوّزِ رسمیِ انتشار که بگذریم، بهنظر میرسد که بر رفتارِ ممیّزانِ وزارتِ فرهنگ و ارشاد اسلامی هیچ ضابطه مدوّنی حاکم نیست. ممیّزِ محترم برنمیتابد که در ترجمهای اینطور آمده باشد [نقل به مضمون] که هرچه علمِ تجربی جلوتر بیاید خرافه عقبتر میرود، و حتی خواستهاش تأمین نمیشود وقتی که، در متنِ بهاصطلاح اصلاحشده، مترجم در ابتدای پاراگراف تصریح کند که آنچه در پی میآید شرحی است از آراءِ فلان فیلسوفِ قرنِ نوزدهم. ممیّزِ محترم دستور میدهد که جملهها حذف شوند یا دستور میدهد که زیرنویسی برائتجویانه اضافه بشود. (اگر عملاً در کارِ نشر نبوده باشید شاید باور نکنید که مثالْ ساختگی نیست.) و گویا وزارتِ فرهنگ و ارشاد اسلامی در سالهای اخیر به این هم رضایت نمیدهد که ناشر به خواننده اطلاع بدهد که چیزی حذف شده است: حذفیات باید بیسروصدا باشند و نهایتاً به نامِ ناشر یا مترجم تمام شوند… . اصلِ ایده سانسور را معقول نمییابم، و نحوه اجرایش را نیز ظلمی مضاعف میبینم—رفتارِ ممیّز را نمیشود پیشبینی کرد تا آسیب و زیان را کمینه کرد. اینها تازه در موردِ متونِ فلسفی است؛ در ادبیات و بعضی حوزههای دیگر وضعیت اسفناکتر از این است—اما من صاحبِ شترانِ خودم هستم.
دو نکته پایانی. اول اینکه اگر به این اعتراضِ من توجهی بشود میشود انتظار داشت که بعضی جرایدِ حکومتیْ صرفِ امکانِ بیانِ چنین اعتراضهایی را حاکی از وجودِ آزادیِ بیان قلمداد کنند! روشن است که چنان ردّیهای بیپایه است: بحثِ من سانسورِ کتابِ چاپی است، نه انتشارِ بیانیه در فضای مجازی—که این هم فضایی است که شاید دور نباشد که سراسر ”صیانت“ بشود. دودیگر اینکه اقبال به این ترجمه اثرِ لاک تا حدِ زیادی مدیونِ زیباییِ کمنظیرِ ظاهریاش است—از حروفچینی و صفحهآرایی و طراحیِ قلم تا صحافی و طراحیِ جلد. ممنونام از نشرمرکز بابتِ انواعِ همراهی و پشتیبانیِ مالی و فنّی در این پروژهای که بیش از دو سال کارِ پیوسته صرفاش شد.
کاوه لاجوردی
بیستوچهارمِ اسفندِ هزاروچهارصد.»
انصراف از کتاب سال و پاسخ دبیرخانه جایزه
دبیرخانه جایزه کتاب سال نیز به دنبال اعلام خبر انصراف کاوه لاجوردی از دریافت این جایزه توضیحاتی ارائه کرده است.
روابط عمومی خانه کتاب و ادبیات ایران عنوان کرده است: «بر این اساس، آقای کاوه لاجوردی، از طریق دبیرخانه سیونهمین جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران، از راه یافتن اثرش به مرحلههای بالا و در نهایت از برگزیده شدن آن از طریق دبیرخانه جایزه مطلع بوده است و پس از آن در تمام فرایندها اعم از:
ـ ارسال مدارک شناسایی (تصویر کارت ملی و شناسنامه)، عکس، رزومه؛
ـ اعلام شماره حساب برای واریز جایزه؛
ـ ثبتنام در وبسایت اهل قلم خانۀ کتاب و ادبیات ایران؛
ـ ارائه اطلاعات مربوط به عضویت برگزیدگان جایزه کتاب سال در بنیاد ملی نخبگان به دبیرخانه جایزه.
با دبیرخانه جایزه کتاب سال همکاری کرده و در هیچ مرحلهای اعلام عدم تمایل یا انصراف نداشته است. حتی زمان و نحوه برگزاری آیین پایانی و مبلغ جایزه را نیز از دبیرخانه جویا شده بود. ایشان شب قبل از برگزاری آیین پایانی نیز به این دبیرخانه اعلام کرده بود که در آیین اختتامیه حضور خواهد یافت.
باری؛ پذیرش یا نپذیرفتن ورود در یک فرایند حق طبیعی یک فرد است و میتواند ورود به آن را انتخاب نکند اما اینکه چرا پس از طی این همه فرایند و علیرغم پذیرش تمام آنها و به یکباره، آن هم ساعتی پس از برگزاری مراسم اختتامیه و اعلام نتایج با بهانهای که از قضا به گفته نامبرده کمترین ارتباطی با شخص او، اثرش و حتی جایزه دریافتی ندارد متاسفانه ایشان تصمیم میگیرد بر چهره جایزه معتبر کتاب سال چنگ بکشد. جایزهای که با حضور هیات علمی ممتاز و برگزیده جامعه علمی کشور و نیز انتخابهای دقیق و عالمانه جایگاه و اعتباری درخور ستایش یافته است. اشتیاق آقای لاجوردی برای حضور در این رقابت ناشی از همین اعتبار است و به خوبی میدانند این واکنش ناگهانی و تغییر نظر خارج از اصول اخلاق حرفهای و سخنان کلی بدون استناد و غیر مستدل که بیشتر به بیانیه سیاسی دیکتهشده شبیه است جز اینکه به ارزشهای اجتماعی پژوهش و تحقیق و اصحاب آن آسیب میزند و فضای کتاب و نشر کشور را آلودۀ بیاخلاقیها و رفتارهای دور از انصاف میکند فایدهای نخواهد داشت.
دبیرخانه کتاب سال ایران برای ایشان موفقیت در عرصۀ پژوهش و ترجمه به همراه اخلاقمداری را آرزومند است.
با امید به آنکه جایزه معتبر و ارزشمند کتاب سال که امروز سی و نهمین گام خود را برداشته، چهلمین دوره خود را نیز به لطف الهی قویتر از گذشته ببیند. انشاءالله»
بدون دیدگاه